تسخیر سفارت بریتانیا-یادداشت میهمان

یادداشت میهمان : محمد حسین فرهادیان/ارشد روابط بین الملل دانشگاه تهران

http://olomc.blogfa.com

عقل روابط بین الملل یا شور دانشجویی؟

از تسخیر سفارت بریتانیا ی صغیر در تهران نزدیک به یک هفته می گذرد و در محفل های دانشجویی همچنان بحثی است داغ. نگارنده هم همچنان در برزخ عقل روابط بین المللی و شور دانشجویی گیر است. اما بالاخره باید گفت...

این رویداد دو جنبه دارد؛ جنبه ی دولتی و جنبه ی دانشجویی.

دولت ایران متعهد کنوانسیون وین 1961 مربوط به حقوق دیپلماتیک است و نه از نگاه غربی بلکه از نگاه  حقوق بین الملل اسلامی (یعنی اصل وفای به عهد) موظف به حفاظت و تضمین مصونیت اماکن دیپلماتیک است. از این رو باید به حفاظت از اماکن دیپلماتیک اقدام می کرد که توسط نیروی انتظامی به این عهد خود رونق داده است از سوی دیگر این رویداد باید توسط دولت نهی می شد که شد و از این بابت دولت به وظیفه ی خود عمل نموده است و فشار به دولت برای کاری غیر از این، تخلف است البته دولت نباید منفعل گردد و به این بهانه عزت را فراموش کند اما قرار نیست از این حادثه حمایت نماید. جنبه ی دانشجویی آن سهل و ممتنع است. از این بابت سهل است که می توان آن را به شور جوانی گره زد و قضیه را جمع کرد و از این بابت ممتنع است که فرهنگ دانشجویی با منطق و عاقبت اندیشی گره خورده است و چرایی آن و نتایج مورد نظر آن هنوز مشخص نیست و غبار برخاسته از این طوفان هنوز ننشسته است. اگر منظور تعطیلی سفارت انگلیس بود که مجلس شورای اسلامی به کاهش روابط و اخراج سفیر رای مثبت داد و عزم خود را برای سد کردن فعالیت های بریتانیا در ایران جزم کرده بود.  اخم غربی ها برای ایرانی، بیشتر از آنکه هراسناک باشد، فرح بخش است و حرکت به سوی سعادت و الگوبخشی به ملتها، هدف. دماسنج منطقه در دست نیست تا بتوان عمق الگوبخشی را سنجید که برونداد خارجی آن جز   این الگوبخشی نمی تواند باشد و اگر هدف قطع رابطه بوده است که زبان دیپلماتها این مختصر کدورت را مرتفع ساخته، دوباره  بازگشت به خانه ی اول مهیا می شود.

اما جنبش دانشجویی هم بازیگر مهمی است و این کار هم اصالت دانشجویی دارد و برآمده از حرکت دانشجویان و با زمینه ی دانشجویی است. همیشه تسخیر لانه ی جاسوسی شاخص و عَلَم جنبش دانشجویی بود و مثال و تمثیل این جنبش.  تسخیر سفارت انگلیس نیز در همزاد پنداری با آن تمثیل، به شوخی و جدی در نواهای دانشجویی مطرح بود. رکود فضای دانشجویی هم نیازمند یک راه نجاتی بود و هست. گاه فضای دانشجویی را دوره بندی کردند تا با تمایز هر دوره، وظایف و تکالیف دانشجویان نیز تفکیک و هویت جنبش دانشجویی در سال های اخیر مشخص گردد. گاه نیز با تکالیف و وظایف ثابت به دنبال اماره های آن گشته اند.  از این رو به نظر  جریان رکود جنبش دانشجویی و نوستالژی تسخیرلانه ی جاسوسی، انگیزه ی پنهان برای ورود به سفارت انگلیس در تهران  است. بی شک این حرکت نقطه ی عطفی برای جنبش دانشجویی خواهد بود اما شباهت آن بیشتر از ظاهر به 13 آبان 58 می ماند تا باطن. فضای انقلابی، انقلاب نو پا، شرایط آشفته ی کشور، دولت ناتوان و  غیر همراه، تاثیرگذاری تسخیر در سیاست آمریکا و... همه مجموعه ای از شرایط را می سازند که 13 آبان 58 را با 8 آذر 90 متمایز می کند.  شور دانشجویان قابل تقدیر است از سوی دیگر برای ورود خرده ای به دانشجویان وارد نیست اگر غبار بنشیند و مشخص شود چرا و چه کسانی ورود را رهبری می کردند. اما این سوال همچنان باقی است که دستاورد این ورود چیست؟

 

سفارت انگلیس در تهران تسخیر شد

بسم الله الرحمن الرحیم

سفارت انگلیس در تهران پاک سازی شد!

وقتی که این خبر فراگیر شد اولین سوالی که به ذهن رسید، شاید این بود که مگر ایران به قوانین بین المللی پایبند نیست؟ مگر سفارت یک کشور جزیی از خاک آن کشور محصوب نمی شود؟ پس چرا جوانان و دانشجویان ایرانی اقدام به پاک سازی سفارت بریتانیا در تهران کردند. البته عده ای هم به سمت باغ قلهک رفتند تا آن جا را پاک سازی کنند.

اما پاسخ اصلی به این سوال در واقع خود یک سوال است! همواره آن چیزی که به ذهن متواتر می شود این نکته است: قوانین بین المللی چه پایبندی تا امروز به ایران داشته اند؟ در اصل قوانین بین المللی بجز پایبندی به مستکبران، آیا به دیگر ملت ها هم پایبند می باشد؟

به عنوان مثال وقتی سناریوی بچه گانه و خنده دار ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا کلید می خورد و صد البته تمامی نخبگان و اندیشمندان دنیا به آن می خندند، پس براستی چرا شورای امنیت و در اصل قوانین بین المللی متعهد به ملت ایران نمی باشند؟ البته اقدامات از این دست همواره پشت پرده پایبندی قوانین بین المللی به استکبار و مستکبر را نمایان می کند.

البته از نظر حقوقی هم این بحث قابل بررسی می باشد. همگان می دانند مصونیت اعضای یک سفارت به خاطر دیپلمات بودن آنان می باشد و صد البته دیپلمات باید کارهای دیپلماتیک انجام دهد. همچنین فلسفه وجود سفارتخانه را شاید بتوان ایجاد انس و الفت و دوستی و همچنین تبادل فرهنگ ها دانست. اما سوال اینجاست که آیا دیپلمات های انگلستان در تهران حقیقتا دیپلمات هستند و همچنین سفارت بریتانیا واقعا مکانی برای تبادل فرهنگ هاست؟

قوانین بین المللی هنگامی که سفارتخانه ای تبدیل به کانون فتنه اندازی شود چه تدابیری اندیشیده؟ هنگامی که دیپلمات ها تبدیل به جاسوسان حرفه ای می شوند چه باید کرد؟

در اسناد منتشر شده توسط سایت ویکی لیکس، اسنادی وجود داشت دال بر اینکه دیپلمات های آمریکایی در سازمان ملل دستور مستقیم از وزیر امورخارجه آمریکا داشتند که از دبیرکل سازمان ملل جاسوسی کنند و البته هنگامی که این مساله علنی شد وزیر امور خارجه آمریکا رسما از دبیر کل سازمان ملل عذرخواهی کرد. و این خود سند این مدعاست.

البته برای بررسی این موضوع نیاز نیست خیلی در اسناد مختلف غرق شویم. تنها بررسی رفتار لانه جاسوسی آمریکا در ایران حقایق را مشخص می کند. اسناد خارج شده از لانه به خوبی به ملت های جهان نحوه ی عملکرد یک سفارتخانه ی قدرت استکباری را نشان داد.

با این تفاسیر یک سفارتخانه تا زمانی مصونیت دارد که حقیقتا سفارتخانه باشد و نه مرکزی برای فتنه گری در بین ملت ها. و همچنین دیپلمات تا زمانی مصونیت دیپلماتیک دارد که حقیقتا دیپلمات باشد و نه جاسوس سازمان های اطلاعاتی استکباری!

بررسی روابط ایران و بریتانیا پس از انقلاب تا کنون به خوبی نشان می دهد که این ارتباط به جز دردسر و تشدید مشکلات برای جمهوری اسلامی ایران فایده دیگری نداشته. در وقایع پس از انتخابات سال 88 کم نبودند مصداق های تشدید بحران توسط سفارت بریتانیا. از حضور سفیر بریتانیا در برخی نقاط تهران در آن روزها تا اقدامات همه جانبه سفارت بر علیه ملت!

براستی سوال اساسی این است که مجلس چرا اینقدر دیر به این نتیجه رسید که راه حل تنها کاهش روابط می باشد؟ البته اقدام اخیر نمایندگان نیز قابل تقدیر است چرا که وجود سفارت بریتانیا و حضور سفیر فتنه گر آن در تهران نه تنها هیچ فایده مثبتی ندارد بلکه این سفارتخانه شاید تبدیل شده به مرکز جمع آوری اطلاعات و تحلیل و پردازش آن برای سیستم های اطلاعاتی استکباری.

مع الوصف همگی منتطر بررسی محتوای چند کیس کامپیوتر خارج شده از سفارت انگلیس توسط دانشجویان می باشیم.

حمله به ایران با تفنگ آبپاش

می شناسیمتان، همان یک درصد منفور

حدود یک سال پیش کسی فکر نمی کرد کار دنیا به اینجا کشیده شود. حکومت های دیکداتور منطقه دستخوش حوادثی این چنین شوند. حدود دو سال پیش هنگامی که آتش فتنه در تهران مشتعل بود، آمریکا ناگهان در یک تغییر رفتار دست آهنینش را از درون دستکش مخملی بیرون آورد و سر مست از حوادث تهران ذوق زده شد. و صد البته قرار بود با انتخاب اوباما چهره ی گاوچران آمریکا متغییر شود و البته او مامور شده بود تا با ملت ها با احترام رفتار کند و خوی گاوچرانی را تعطیل کند. اما شدت این ذوق زدگی تا بدان جا بود که یادشان رفت همه ی نقشه هایشان و البته شروع کردند به بلبل زبانی. آن روزها هیچ کس در هیچ کجای دنیا فکرش به امروز نمی رسید.

کمی عقب تر برویم، چند سال قبل، رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را روی میز قرار داد. از دیدگاه ایلات متحده وقت برقراری نظم نوین جهانی بود ... .

آن روز هم کسی فکر امروز را نمی کرد.

باز هم عقب تر برویم و به زمان کلینتون سفر کنیم. زمانی که یک آمریکایی وقتی در خیابان های خاورمیانه راه می رفت، غرور عجیبی وجودش را می گرفت. و ملت ها او را با حسرت نگاه می کردند. روزگاری که آمریکا در قوی ترین حالت خود بود، روزگاری که بیشتر ملت ها آرزوی  آمریکایی شدن داشتند.

آن روز هم کسی فکر امروز را نمی کرد.

یک سال پیش زنگ خطر در وزارت خارجه آمریکا به صدا درآمد. مصر ...

ملت های تحت سلطه آمریکا یکی یکی از خواب غفلت بیدار شدند. ملت ها دیگر می خواستند خودشان باشند، خودشان سرنوشت خودشن را مشخص کنند. امام (ره) پیرامون این مسئله فرمودند: ... و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، بپاخیزید ... و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری های ازاد و مستقل به پیش روید که با تحقق ان،همه مستبکران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان رو به امامت و وراثت ارض خواهید رساند .به امید ان روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.

امام(ره) سی سال پیش این سخنان گهر بار را فرموده و عین ان را امروز مشاهده می کنیم.

جالب است که همواره شرق از غرب الگو میگیرد اما همین چندی پیش بود که معترضان امریکایی به برپایی چادر در پارک ها نمودند البته به تقلید از جادرهای جواان مصری در میدان قاهره !

اما رفته رفته اعتراضات در امریکا در حال مشتعل شدن است.جالب اینجاست که مردم امریکا در ابتدا چیز زیادی نمی خواستند،حرفشان این بود که چرا هزینه ای کشور را ما باید بدهیم و حالش را یک درصد ببرند. اما دیگر امروز اعتراضات به اصل نظام سرمایه داریست.نظامی که در ان حتی ثروت های ملی نیز غیر ملی می باشد.نظامی که هزینه های لشکر کشی ها و قلدرهایش را مردم عادی باید بدهند و لذت هایش طبقه حاکم.

امروز دیگر شکاف بین طبقه قلدر حاکم در ایالات متحده و مردم عادی بر همگان مبرهن است.اما جالب اینجاست که به جای انکه مسئولان امریکایی توان خود را بگذارند تا مسئله را به ظاهر حل کنند و در واقع نگران وضعیت بحرانی خود باشند هم چنان نگران ازادی و حقوق بشر در سوریه و ایران و ... می باشند.

شدت این نگرانی ها تا ان جاست که خانم کلینتون در برنامه های شبکه های فارسی ضد انقلاب شرکت می کند و از وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز تاسف میکند و صد البته ای کاش ابتدا ایشان از پنجره اتاقش بیرون را نگاه میکرد و وضعیت خیابان ها رو میدید و پس از ان تاسف می خورد.

چرا که امروز مستحق ترین ملت ها باری ابراز تاسف مردم مظلوم امریکا هستند.اما نکته بسیار جالب این ماجرا ان جاست که ایالت متحده ایران را تحدید به حمله نظامی هم میکند و اوباما دائم میگوید همه سناریو ها روی میز است.

در واقع همان حرف بوش را تکرار میکند و این جاست که عمق نگاه استراژیک اقا به مسئله در ابتدای ریاست جمهوری اوباما مشخص می شود.

اما هدف از نوشتن این یادداشت تنها طرح یک سوال است از مقامات آمریکایی.

ببخشید، شما با همان یک درصد حاکم در ایالات متحده می خواهید به ایران حمله کنید؟

یعنی مثلا خانم کلینتون قرار است M4  دست بگیرد و آقای اوباما سوار تانک شود و به ایران حمله کنند؟

جالب است که یک درصد سیصد میلیون نفر، می شود سه میلیون. و البته این سه میلیون هم تنها کاری که بلدند، قلدری و بی عدالتی و خون مردم را در شیشه کردن می باشد.

نگارنده فکر نمی کند که این یک درصد اصلا بتوانند با تفنگ آبپاش هم کار کنند چه برسد به توپ و تانک.

اما نکته جالبی که به نظر می رسد، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران است. اما نه به خاطر اسرائیل و حقوق بشر و بمب اتم و این ها که البته این ها همه بهانه اند. بلکه بخاطر سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی خود.

بهترین  راه حل برای خروج از بحران آمریکا و غرب به راه انداختن یک جنگ اساسی در دنیاست.

یادم می آید هنگامی که دکتر عباسی میهمان ما بود. در پاسخ به سوالی پیرامون حمله نظامی آمریکا به ایران البته قبل از شروع اعتراضات در آمریکا فرمودند: اگر آمریکا تا چند ماه آینده نتواند مسائل اقتصادی خود را از راه های متعارف حل کند ناگذیر به حل آن از راه های نا متعارف و در حقیقت جنگ می باشد. در واقع یعنی تغییر اولویت مردم از معضلات اقتصادی به مسائل امنیتی. و بعد به شرح و بسط آن پرداختند.

کاش خانم کلینتون این یادداشت را ببیند و به سوال نگارنده ی این سطور پاسخ دهد.

و در پایان یادداشت یکی از پلاکاردهای دانشجویانی که به دور UCF  اصفهان حلقه زدند را بازگو می کنم:

Threat is useless. We know you

The hateful 1%!

                                                             تهدید بی فایده است. ما شما را می شناسیم

یک درصد منفور!

 

علی شفیعی

دانشجوی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی همدان

 

 

سردار خوبی ها...


ما همه حاج قاسم سلیمانی هستیم


.:ما را هم ترور کنید:.


آلبوم عکس +‌بیداری

Islamic Awakening

بیداری اسلامی


بروکلین - آمریکا



بحرین


مصر

بیانیه


آمریکا، انگلیس و کانادا روز دوشنبه 30 آبان 1390, با هدف فشار هرچه بیشتر بر برنامة هسته‌ای ایران، خبر از تحریم‌های جدید علیه ایران دادند. در همین راستا وزیرخارجة کانادا خاطر نشان کرد که کانادا صادرات هرگونه کالایی که در صنعت پتروشیمی ایران کاربرد خواهد داشت را ممنوع کرده‌است. وزیرخارجة کانادا در همین راستا افزود که با وجودِ قطع کلیة روابطِ مالی کانادا با ایران، اما خانواده‌های ایرانی‌ای که در کانادا زندگی می‌کنند اجازه خواهند داشت برای اعضای خانواده خود در ایران پول ارسال کنند.


در همین راستا اینجانب (
امیر موسوی)به عنوان یکی از مدافعین سرسخت حقوق بشر در خاورمیانه، نامة سرگشادة زیر را از خودم صادر کرده‌ام:


بسمه‌تعالی

دولت‌های محترم آمریکا، انگلیس، کانادا و غیره

از اینکه بار دیگر با تحریم‌هایی تازه، سعی دارید که فعالیت‌های تروریستی ایران را متوقف کنید، بسیار خرسندیم. باعث خرسندی ماست که شما هر روز و هرشب در فکر میزان حقوق بشر خاورمیانه هستید و خالصانه در راه از بین بردنِ گروه‌های تروریستی گام برمی‌دارید. خاطرة خوب و خوشِ نجات مردم عراق توسط سلف خدوم و دلسوزتان جرج دبلیو بوش روشنی بخشِ چشم‌های ماست. درست است که به دلیلِ حملة آن دلیر مرد خطة آمریکا به عراق، صدها هزار عراقی کشته‌شدند اما این تلفاتِ ناچیز در برابرِ حقوق بشرِ فراوانی که بوجود آمد و همچنین نابودسازیِ گروه‌های تروریستی، هیچ اشکالی ندارند. به هر حال ما نیز همانندِ شما شک نداریم که ایران در پیِ ساخت سلاح‌های اتمی است. البته درست است که دلیلِ خاصی برای این موضوع نداریم و ضمناً مقاماتِ ایران هم یک عمر است دارند می‌گویند که صرفاً به دنبالِ انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای هستند، اما حرفِ آنها هیچ اهمیتی ندارد. اگر قرار باشد به حرفِ آنها اهمیت بدهیم لابد باید بپذیریم که کشور صلح‌طلبی هم‌چون اسرائیل هم جنایتکار است که این مسئله بسیار خنده‌دار است.

نکتة دیگری که بیانِ آن خالی از لطف نیست، گلایة کوچکی نسبت به وزیرخارجة کاناداست. ایشان از روی مهر و رأفت اجازه داده‌اند که ایرانیان مقیم کانادا بتوانند برای اعضای خانوادة خود پول ارسال کنند. در حالی که ظاهراً ایشان متوجه ابعادِ خطرناکِ همین مسئلة ساده نیستند. در ادامه به بخشی از این ابعادِ خطرناک و تروریستی و ضد حقوق بشری اشاره خواهم‌کرد:

ء1- ارسال این پول‌ها به مرورِ زمان می‌تواند ایران را به کشوری ثروت‌مند تبدیل کند و این موضوع به شدت برای حقوق بشرِ دنیا خطرناک است.

ء2- از آنجایی که مردم ایران عادت دارند که گاهی بر روی پول‌ها چیزهایی را می‌نویسند، ممکن است که بر روی این اسکناس‌ها فوت و فن دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی را بنویسند و وقتی پول به دست خانوادة آنها رسید، ایران به این وسیله قدرت حمله با سلاح‌های کشتار جمعی را بیابد که این مسئله به شدت برای حقوق بشرِ دنیا خطرناک است.

ء3- اگر ایرانیان مقیم کانادا پول‌های شان را برای خانوادة شان در ایران ارسال کنند. بعد از گذشت مدتی فقیر می‌شوند و این می‌تواند آنها را وسوسه کند که در کانادا دست به برخی اقدامات تروریستی بزنند و حتی این خود بهترین سند است که نشان می‌دهد آنها به زودی قرار است سفیر عربستان در کانادا را هم ترور کنند.

ء4- گذشته از این‌ها، اساساً معنی ندارد یک نفر بخواهد از کانادا برای خانواده‌اش در ایران پول بفرستد. چرا که واحد پولِ ایران و کانادا متفاوت است و اصلاً پول کانادا را نمی‌توان در ایران خرج کرد. پس قطعاً کسی که می‌گوید می خواهم از کانادا برای خانواده‌ام در ایران پول بفرستم، قصدِ توطئه و نیرنگی را در سر دارد.

در پایان توفیقات روزافزون شما را در راستای مبارزه با تروریسم خواستارم و امیدوارم که به علت این توجهات ویژة من به حقوق بشر و مبارزه با تروریست، من را از یک جایزة صلح نوبلِ ناقابل بی‌نصیب نفرمایید.

باتشکر فراوان

این بیانیه را آقای امیر موسوی صادر کرده