به مناسبت سومین قسمت سریال وزین مختارنامه

اماممان را چقدر قبول داریم؟

امشب , جمعه (23/7/89) سومین قسمت مختارنامه را داد . تمرکز این قسمت بیشتر روی پذیرش  صلح از ناحیه امام حسن (ع) بود . تقریبا آخرهای این قسمت بود که جارچیان جار زدند حسن بن علی ردای خلافت را به معاویه داد و خود بیعت کرد . چند صحنه بعد پهلوان کیان را دیدیم که سوار بر اسب به پیش مختار آمد و در حالی که چشمانش کاسه ی خون بود گفت این صلح نامه نبود , ننگ نامه بود . چند لحظه بعد مختار به او گوشزد کرد که احساساتت را مهار کن و بدان حرفت کفر آمیز است . البته این حرف از روی ناراحتی بود اما بد نیست که کمی به روزش کنیم .

گاهی تصمیماتی که امام می گیرد برای ما غیر قابل درک است و حتی به فکر ما عقب نشینی در مقابل استکبار و مستکبر  و در نهایت تسلیم تلقی می شود . من فکر می کنم  باید با توجه به تصمیمی که امام گرفته است قواعد عقلی بیاوریم و رابطه منطقی ایجاد کنیم و در واقع به وظیفه ی خودمان یعنی اعتماد و در مراحل بالاتر تسلیم قلبی در برابر امام عمل کنیم . مانند سخن مختار . او با توجه به تصمیم امام حسن (ع) در جواب کیان که گفت : ما با خون خود معاویه را رسوا می ساختیم اظهار کرد که اگر امام می دانست که خون او معاویه را رسوا می سازد قطعا این کار را می کرد . این یعنی مختار تصمیم امام و در واقع خود امام را بطور کامل قبول دارد و پاسخش بر مبنای تصمیم امام رابطه ی منطقی را ایجاد کرد .

براستی در حال حاضر ما چقدر به اماممان اعتماد داریم ؟

انتخابات پر تقلب

چند روز پیش یاد یکی از شعارهایی که در انتخابات طرفداران سبز می دادند افتادم  : 

 

دروغ ممنوع 

 

 

حسین شریعتمداری راست می گفت ۵ یا ۶ میلیون تقلب نشده ؛ ۱۳ میلیون تقلب شده ! 

من رسما از آقای میرحسین کروبی بخاطر گفتن این همه دروغ در انتخابات به درگاه خدا شکایت می کنم .

ادله ای متفاوت

چرا باید از فلسطین و لبنان حمایت کرد

چندی پیش در یک مناسبت که فکر کنم از اعیاد بود از رفقا پیامکی برای من رسید با این مضمون که : بهترین دعا در هنگام عید این است که خدایا هیچ مشکلی برای هیچ یک از ملت های منطقه پیش نیاید چون ما باید پولش را بدهیم .

منظور نگارنده احتمالا همان حمایت مالی از لبنان و فلسطین است . و البته جاهای دیگر؛ که بنده ی حقیر در این نوشته قصد دارم به حمایت های مالی ایران از حزب الله و حماس بپردازم .

عده ای از رفقا اعتقاد دارند که ما وقتی در ایران کلی فقیر و گرسنه داریم چرا باید پولمان را خرج حماس و حزب الله بکنیم . خوب مردم خودمان که واجب ترند . و در واقع چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .

اول بپردازیم به ارتباط منطقی خانه و مسجد . بعد ادله را مطرح خواهم کرد .

 این عبارت به نظر من بسیار غلط  است . زیرا بارها در زندگی حضرت علی (ع) و فاطمه ی زهرا (س) نقض شد . مگر قوت شب خانواده ی حضرت علی(ع) مثلا به خانه یشان روا نبود که حضرت آن را در راه خدا انفاق می کردند . و اگر بپذیریم  که زندگی ائمه را باید الگو قرار دهیم و تا حد فراتر از توانمان عملیاتیش کنیم پس به وضوح غلط بودن این جمله مشخص می شود .

اما آیا واقعا مثلا احمدی نژاد غذای مردم فقیر را ازدهانشان گرفته و به سیدحسن داده و گفته : تو بخور . جالب است که به گواه دوست و دشمن بیشترین کار در این دولت برای فقرا و به اصطلاح رفقا ؛ گداگشنه ها شده است . با درست در نظر گرفتن این استدلال که  از جیب ملت به حزب الله و حماس کمک می شود بازم تکرار می کنم آیا از دهان مثلا دهاتی ها و گدا گشنه ها گرفته شده و به مقاومت کمک می شود ؟ خیر . اگر این طور بود که آنقدر در بوق و کرنا نمی شد . چون دهاتی گدا گشنه که تریبون و رسانه ندارد . منطق حکم می کند که با درست در نظر گرفتن فرض فوق این کمک از همان جایی است که قبلا صرف اشرافی گری می شده اما حالا صرف فلسطین و لبنان می شود . اما واقعیت چیز دیگری است ...

قسمت اعظم کمک هایی که به حزب الله می شود طبق سخنان خود سید حسن نصر الله از خمس و زکات شیعیان جهان است .تنها از حدود دویست میلیون شیعه ی جهان حدود شصد هفتاد میلیون ایرانی هستند . و خدا زیاد کند شیعیان پولدار را .اما اگر حتی در جمهوری اسلامی مثلا ردیف بودجه ی خاص و محرمانه ای هم برای کمک به حماس و حزب الله وجود داشته باشد منطقی است چون طبق ادله ای که خواهم آورد می توان آن را هزینه برای امنیت ملی دانست . یکی از ادله های منطقی که می توان در این بحث آورد این است که جمهوری اسلامی چه میزان هزینه کند برای نیروهای نظامی خود تا بازدارندگی لازم در برابر اسرائیل و آمریکا را داشته باشد . حال این که این بازدارندگی را در حالت افضل خود حزب الله در مقابل ارتش کاملا تجهیز شده ی اسرائیل طوری نمایان کرده بود که آرامش را از سربازان اسرائیلی ربود .

اگر از بعد مادی به قضیه نگاه کنیم مگر بد است با اندک کمک مالی در مقایسه با کمک های مالی آمریکا به اسرائیل هم برای آمریکا در منطقه چالش ایجاد  کنیم و هم پاسخ کوبنده و بدون هیچ گونه هزینه ای را به اسرائیل بدهیم . پاسخی نه از نوع حرف ؛ بلکه از نوع عمل . شهرهای اسرائیل موشک باران می شود , امنیت ملیش به چالش کشیده می شود و در مقابل حتی در این رویارویی بین نه اسرائیل و لبنان و نه اسرائیل و ایران ؛ بلکه ایران و آمریکا حتی خون از دماغ هیچ ایرانی نمی آید . آیا این واقعا خوب است یا بد ؟ اما این نگاه مادی است و در واقع دلیل اصلی حمایت ایران از حزب الله و حماس وفاداری  آنان به انقلاب و امام و رهبری نه این ها بلکه ایدوئولوژی اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی و حرف های انقلاب است .

واقعا چه می شود که جوان شیعه ی لبنانی جان خود را در دست گذاشته و خود و کشورش را فدای انقلاب اسلامی و امام و رهبری می کند ؟

چه می شود که جوانان شیعه ی لبنانی به آمریکا و اسرادیل می گویند : نگاه  چپ به انقلاب بکنی تمام منافع و غرورت را در منطقه زیر و رو می کنیم ؟ معجزه ی امام چه بود که این طور این جوانان را مدهوش کرده ؟

عمق استراتژیک ایدئولوژی اسلام ناب که امام سردمدار احیای آن بود آنجاست که شیعیان لبنان فرزندان خود را فدای امام و رهبری می کنند .

حالا از زاویه ای دیگر به قضیه نگاه کنیم . به قول بزرگی : اگر سید حسن به اوباما که هیچ به ملک عبدالله بزند سرتا پایش را طلا می گیرند . پس چه می شود که این همه پایداری و وفاداری می بینیم . آیا واقعا رابطه ی حزب الله و ایران رابطه  مالی است ؟ اگر این طور است پس آمریکا با این همه کمک های مالی که به گروه های مختلف  در دنیا می کند چرا یک هزارم فوایدی را که ایران تنها از حمایت حزب الله می برد از کمک هایش به تمام دنیا نمی برد ؟ براستی کدام جوان در دنیا حاضر است جان خود را فدای آمریکا کند ؟ اصلا جوانان آمریکایی هم حاضر هستند جان خود را فدای کشورشان کنند ؟ این یک سوال اساسی است .

پس آیا صرف هزینه ی اندک مالی و این همه بهره برداری امنیتی , نظامی , سیاسی ایدئولوژیکی و چه و چه منطقی نیست ؟

نمی دانم شاید به قول بعضی ها نیست دیگر ...    

به مناسبت اولین قسمت سریال وزین مختارنامه

تنهاترین سردار

امروز جمعه اولین قسمت مختارنامه را داد . خوش ساخت است و می توان گفت دست آقای میرباقری درد نکند . وسط های قسمت اول صحنه ی دلخراشی تصویر شد . صحنه ای که امام حسن (ع) خسته از مکر و حیله ی کوفیان با پای زخم برداشته و با اندک سپاه باقی مانده وارد مدائن شد . اشک چشم آدم را خیس می کرد . من کلی با خودم کلنجار رفتم که جلوی خانواده خلاصه نیاید این اشک . ناگهان یاد رهبری خودمان افتادم . دلم بد جوری به مظلومیتش سوخت . دوباره ذهنم پرید ...

یاد کلیپ صوتی مبایلم از آقای دانشمند افتادم . به طور منطقی ثابت می کرد حضرت قائم حتی از امام حسین هم تنهاتر است  . جالب می گفت . می گفت : امام حسین با تمام مظلومیتش حضرت ابوالفضل را داشت , علی اکبر را داشت , حضرت زینب را داشت  , امام سجاد را داشت , حبیب را داشت . امام زمان که را دارد ؟ من و تو ؟!؟!؟

خوش بحال امام حسن (ع) حداقل اندک سپاهی برایش باقی ماند تا او را همراهی کنند ...

همان اندک سپاه حضرت حجت (عج) کجاست ؟

سوالی از حضرت قائم ...

از امام زمان (عج) سوال شد : اگر بخواهیم اهل بیت از ما راضی باشند چه کنیم ؟

امام به حدیث امام صادق بسنده کرد .

فرمودند : به حدیث امام صادق عمل کنید ." کونوا لنا زینا و لا تکونو علینا شینا " ، برای ما خوار نباشید برای ما زینت باشید .

صدا و سیما می خواهی چه را ثابت کنی


امروز ( یکشنبه پنجم مهر ) اخبار بیست و سی گزارشی از حواشی تجمع ضد انقلاب مقابل هتل احمدی نژاد در نیویورک را نشان داد که قابل تامل بود . جریان از این قرار بود که طبق عادت هر ساله شان آماده شعار دادن می شدند که مرد تقریبا جوان آمریکایی که از قضا یهودی هم بود با یک شلوارک و تی شرت و کولی از راه می رسد و شروع به صحبت با تجمع گران می کند .خیلی هم با حس صحبت می کرد و مشخص بود از ته دل می خواهد که آنان را متحول کند . حرف های جالبی هم می زد . مثلا می گفت : آیا احمدی نژاد هیتلر است یا بوش و اوباما . بیچاره البته نمی دانست مشکل این جماعت این ها نیست و این ها همه ویترین است . دوربین صدا و سیما هم که رفته بود آنجا تا شاید دری به تخته بخورد و یک حاشیه ی باحال بدست بیاورد , خوش بحالش شد و خلاصه به طور کامل صحبت های  این آمریکایی اهل دل را ضبط کرد و برای ایران فرستاد . دو نکته اما قابل تامل است از این قضیه ...

اول اینکه چرا آقایان در صدا و سیما گزارش را چند روز بعد پخش کردند . به ذهن ناقص اینجانب دو دلیل می رسد . نخست اینکه در این چند روز آنقدر اخبار دو آتیشه و باحال و حاشیه های پر رنگ تر از خبر داشتند که با خود احتمالا گفته اند این خبر در بقیه ی اخبار غرق خواهد شد و مخاطب توجه چندانی به آن نمی کند و دوم آنکه احتمالا رفقای ما در این چند روز در صدا و یما در حال بحث بودند که آیا گزارش پخش شود یا خیر و در اصطلاح بزرگان در حال مصلحت سنجی بودند !!! . و اما دلیل دوم هم این که این حاشیه را بگذاریم برای چند روز بعد که روزگار کسادی است . اما نکته ی دوم که بسیار بسیار قابل تامل و تفکر است قسمت پایانی گزارش می باشد که فقط بیست و سی آن را پخش کرد . قضیه از این قرار بود که ضد انقلاب معترض به جمهوری اسلامی شروع به مستفیظ کردن خبرنگار صدا و سیما کردند و در واقع شروع به مستفیظ کردن دکتر ما کردند . و آنچه که عقده در دل داشتند از فحش های مختلف و به اعتقاد رفقای صدا و سیمایی قابل پخش نسبت به یار دیرین و فقط دیرین ما کردند . از بی شرف گرفته تا ... . اما نکته ی قابل تامل در این قسمت و پیرامون اقدام صدا و سیما در پخش فحش ها این است که آیا برای نشان دادن کینه ی ضد انقلاب خارج نشین واقعا ما نیاز داریم به پخش این فحش ها به مقاماتمان و صد و البته رهبری مظلوم . آیا مثلا بدون پخش این فحش ها ملت ما نمی دانست آن ها نسبت به ایران وایرانی کینه دارند . به صدا و سیما می گویم : می دانی من کینه ی آن ها را از کجا فهمیدم ؟ نه از فحش های آنان به دکتر و رهبر بلکه از عکسی که آن مرد با افتخار بالا سرش گرفته بود . عکس ,عکس مسعود خان رجوی بود . من از آن عکس متوجه عمق کینه ی آنان نسبت به ایران و اسلام شدم .... .

این گزارش البته آنجایش جالب بود که پیرمردی را نشان داد با کاغذی که شعاری به زبان انگلیسی رویش نوشته شده بود و عکاسی می خواست از او عکس بگیرد . معلوم نبود چقدر بهش  داده بودند . بی سواد بود دیگر و نمی دانست مقوا را کدام طرفی بگیرد . چند بار مقوا را برعکس گرفت تا آخر شخصی مقوا را برایش درست کرد . شبیه این اتفاق پارسال هم اتفاق افتاد و اتوبوس مدرسه ای که قرار بود بقچه ها را از مدرسه به خانشان برساند گویا تصمیم گرفت  سر راه توقفی مقابل هتل احمدی نژاد داشته باشد و احیانا تجمعی هم بکند . نکته ی جالبش آنجا بود که در وسط این دانش آموزان که در حال ورجه وورجه با هم بودند کسی کاغذی را چسبانده بود که رویش نوشته شده بود : مرگ بر اسرائیل .

کدام را می پسندید

کدام را بیشتر می پسندید ؟