تمدن اسلامی : اوج تمدن اسلامی در قرن چهارم بوده و افولش هم اکنون اما با پیروزی انقلاب اسلامی امیدهایی برای رسیدن به نقطه ای بالاتر از قرن چهارم می رود.در این برهه وظیفه ی خواص جامعه است که با سعی و تلاش مبتنی بر علوم اسلامی بار دیگر وظیفه ی خطیر تمدن سازی اسلامی را انجام دهند. البته به نظر بنده موج بیداری اسلامی ان شاالله کاتالیزور این موضوع شود.
تمدن غرب : تمدنی پر از تناقض که البته این تناقضات متاثر از رفتارهای کلیسای قرون وسطایی می باشد. این تمدن در اصولی که خودش برای خودش تعریف کرد روز به روز بیشتر غرق می شود مثلا آزادی های جنسی که در جامعه ایجاد کرد باعث مسائل و مشکلات امروز این تمدن شده است که البته برای درمان آن باید از اصول خود عدول کنند که اگر این کار را هم انجام دهند دیگر تمدنی ندارند چون مبنای تمدن آنان همین اطول غیر اخلاقی می باشد.
غرب زدگی : اتفاقی که برای بسیاری از تاثیرگذاران کشور و حتی عده ی قابل توجهی از قشر دانشجو به عنوان تحصیلکردگان جامعه افتاده است . متاسفانه این اتفاق به علت نگاه سطحی به ظاهر پر زرق و برق تمدن غرب برای عده ای می افتد و این در حالی است که با نگاهی دقیق به اصول این تمدن به خوبی می توان دریافت که در قیاس با تمدن اسلامی حرفی برای گفتن ندارد.
بحران دنیای معاصر در اخلاق، هویت و .... : همواره به نظر بنده تمدنی می تواند مسیر رشد و تعالی را بپیمایید که اصول تمدن با نیازهای فطری و ارزش های انسانی همسو باشد و در مرحله بالاتر پاسخگوی آن ها باشد . اما در واقعیت مشاهده می شود که ارزش ها و اصول تمدن حاکم بر دنیا(تمدن غرب) نه تنها در باطن پاسخ گوی ارزش ها و نیاز های فطری انسان نیست حتی متاسفانه در تضاد با فطرت انسان نیز می باشد . برای نمونه همجنس گرایی.
اسلام و تجدد: در واقع رابطه ی اسلام و تجدد یا همان مدرنیته باید به گونه ای باشد که تکنولوژی و پیشرفت های مادی و فناوری های مدرنیته مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل معنویات و مسائل اخلاقی تجدد که مردود می باشد کنار گذاشته شود.
انقلاب اسلامی : نقطه شروع و البته به نظر بنده اوج بیداری اسلامی. جالب است که نقطه شروع نقطه ی اوج نیز می باشد. انقلاب اسلامی را باید بر مبنای تفکرات غیر مادی تحلیل کرد. فلذا اگر بر مبنای مسائل مادی تحلیل شود آنگاه باید ریشه های آن را در مسائل مادی جست و جو کرد اما وقتی در یک نگاه بالاتر از دید معنوی آن را تحلیل می کنیم ریشه ی آن را جز در بازگشت به ارزش های اسلامی نمی توان یافت. و جمله آخر : امام روزی گفت: " ما نفت نمی خواهیم ما ملی شدن نفت نمی خواهیم ما اسلام می خواهیم . اسلام که بیاید نفت خودش ملی می شود . " این جمله امام را می توان پاسخی قابل تامل به نگاه های روشنفکران دینی نظیر بازرگان به مقوله اسلام و حکومت دانست. یعنی وقتی اسلام بیاید زیربنای مسائل حل خواهد شد.
آرمان انقلاب اسلامی : آرمان انقلاب اسلامی زمینه سازی ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) می باشد . البته زمینه سازی ظهور در ابعاد یک جامعه را شاید بتوان همان برقراری یک حکومت اسلامی دانست .( با ظهور امام زمان (عج) حکومت جهانی برپا خواهد شد و این حکومت البته نیازمند مدیرانی می باشد. خوب چه بهتر که این مدیران دارای یک تجربه ی مدیریتی در حکومت اسلامی نیز باشند. و این یکی از صد ها دلیل این امر می تواند باشد)
تولید علوم انسانی اسلامی : نیاز بسیار مهم جامعه. زیرا علوم اسلامی حال حاضر هیچ گونه تناسبی با اسلام ندارد فلذا ضربه زننده به کشور و در نتیجه به اسلام است. علوم انسانی امروز بر مبنای مسائل مادی می باشد که از این رهگذر بسیاری از اتفاقاتی که در خود کشور ما افتاده قابل تحلیل نمی باشد. مانند انقلاب اسلامی و یا پیروزی در دفاع مقدس. اما این مسائل و هزاران مانند این از رهگذر مسائل مادی قابل درک و تحلیل می باشد. پس علوم انسانی یک جامعه که حتی وقایع آن جامعه را درست نمی تواند درک کند چه فایده ای دارد. این جاست که ضرورت در تولید علوم انسانی اسلامی مورد اهمیت قرار می گیرند.