این آخرین مطلب سال 1391 در لحظات پایانی این سال است
یاد آقا مجتبی تهرانی بخیر
یاد آیت الله خوشوقت بخیر
و یاد خیلی های دیگر بخیر
و تنها یک جمله
کجایید ای شهیدان خدایی...
هر کس می خواهد این را بفهمد که خودش آدم خوبی است، یا آدم بدی است. با چه چیزی خودمان را بسنجیم؟ معیار سنجش «خودم» چیست؟ در روایت جابر جعفی که از اصحاب امام باقر علیه السلام است، نقل می کند که حضرت فرمود: «اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا»؛ اگر می خواهی بفهمی که تو از نظر درونی آدم خوبی هستی یا نه، «فنظر الی قلبک»؛ به دلت نگاه کن! «نظر» هم که حضرت می فرماید، یعنی «نگاه با دقت» که با رویت فرق می کند. «فانظر الی قلبک»؛ برو به انتهای دلت، نگاه کن که چه چیزی در آنجا هست. «فان کان یحب اهل طاعة الله و یبغض اهل معصیته ففیک خیر»؛ اگر در عمق قلبت دیدی که دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت خدا هستند را دوست داری و از کسانی هم که گناه کارند و از فرمان الهی سرپیچی می کنند، خوشت نمی آید، بفهم که درون خوبی داری...
در محضر عالم ربانی حاج آقا مجتبی تهرانی
دشمن اذیت میکند، آزار میکند، اما جز اذیت و آزار کارى از او برنمىآید. کار آنها این است که به شما آزار برسانند،
اما نمیتوانند جلوى شما را سد کنند، نمیتوانند راه شما را ببندند.
مسئلهى مذاکره را آمریکایىها در هر مقطعى تکرار کردهاند. حالا امروز نوبهمیدانآمدهها مجدداً تکرار میکنند که مذاکره کنید و میگویند توپ در زمین ایران است، توپ در زمین شماست، شما هستید که باید پاسخگو باشید.
سیاست خاورمیانهاى آمریکایىها دچار شکست شده و آنها احتیاج دارند به اینکه یک برگ برندهاى را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهورى اسلامىِ انقلابىِ مردمى را، پاى میز مذاکره بکشانند.
مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره براى مذاکره، مذاکره براى فروختن ژست ابرقدرتى بیشتر به دنیا، یک حرکت حیلهگرانه است.
بعداز انقلاب هم در برههاى مسئولین کشور روى خوشبینىهاى خود به آمریکایىها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد.
راه فشار با راه مذاکره دوتاست؛ امکان ندارد که ملت ایران قبول بکند که زیر چکمهى فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدید کننده و فشار آورنده مذاکره کند.
امروز اگر کسانى بخواهند سلطهى آمریکا را مجدداً در این کشور بر قرار کنند و از منافع ملى، پیشرفت علمى و حرکت مستقل صرفنظر کنند براى خاطر رضایت آمریکا، ملت گریبان اینها را خواهد گرفت.
اگر اختلاف نظرى هم در مسائل گوناگون در میان ملت وجود داشته باشد، در مقابل دشمن همه ى مسئولین و آحاد ملت با هم همدستند.
قسمتی از سخنان مقام معظم رهبری. 91/11/19
دانلود کلیپ تصویری "ما انتخابات آزاد می خواهیم.مریم رجوی"
پیرامون انتخابات آزاد
دریافت (حجم: 9.03 مگابایت)
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت برادر ارجمند جناب آقای محمود احمدی نژاد
ریاست محترم جمهور
سلام علیکم
جناب آقای دکتر؛ حوادثی که چند روز پیش در مجلس رخ داد بسیار اسف بار بود. زمانه، زمانه ی حساسی است! و زمانه شناسی صحیح در این روزگار از نان شب واجب تر! هجمه های پی در پی اقتصادی، فرهنگی سنگین از ناحیه استکبار و همراهی کشورهای بی هویت با این هجمه ها، و همچنین طمع فتنه گران اقتصادی در داخل و همراهی چهره های همواره معترض در درون نظام با این هجمه ها همه به اندازه ای است که مردم بصیر ایران را کم طاقت کند اما سوال اساسی ما از جناب عالی این است که در این اوضاع، ورود به نزاع های بی حاصل چه فایده ای دارد؟
برای پرهیز از اطاله ی کلام بدون هیچ گونه مقدمه ای به اصل داستان می پردازم.
حتی اگر هم فیلم مورد نظر شما صحت دارد و صحبت های رییس مجلس مبنی بر بی اخلاقی صورت گرفته در تهیه این فیلم کذب است، باز هم آیا واقعا نیازی بود در این برهه این به اصطلاح افشا گری رخ دهد؟! آیا به نظر جنابعالی حضور آقای مرتضوی در پست مورد نظر شما آنقدر اهمیت دارد که چنین هزینه ای برای نظام ایجاد شود؟!
برادر عزیز؛ سوال اساسی ما که از شما شعار قانون گرایی را آموختیم این است، پس تمکین به مرجع نهایی صدور رای یعنی چه؟!
مساله ساده است. جنابعالی تشخیص داده اید شخصی در پستی قرار گیرد و نظرتان را اعمال کرده اید. به شخص مبارک مورد نظر شما اتهامی وارد شده و شما بر ماندن این شخص بر مسندش اصرار می ورزید. قضیه به دیوان عدالت اداری کشیده می شود. دیوان نیز بر اساس شواهد و قرائن حکم صادر می کند. و طبق قائده همه باید از این حکم تبعیت کنند چون مرجع رسیدگی به مساله است. اما متاسفانه در کمال بهت و ناباوری مشاهده می کنیم که جناب عالی حتی این حکم را هم قبول ندارید!!
برادر ارجمند؛ وقتی حتی حکم مرجع اصلی رسیدگی به این مساله را هم قبول ندارید، آیا با همگیر شدن این تفکر در جمهوری اسلامی ایران دیگر سنگ روی سنگ بند می شود؟!
بگذارید در چند خط کوتاه حادثه ی تلخ چند سال پیش را یادآور شوم. روزی شخصی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد. تا قبل از اعلام نتایج انتخابات بسیار از قانون گرایی دم می زد. وقتی نتایج مشخص شد، او تمکین نکرد. برای اعتراض راه مشخصی وجود داشت. اما او راه خودش را انتخاب کرد و در نتیجه ی آن هزینه ی سنگینی به نظام اسلامی تحمیل شد. این هزینه تحمیل شد چون منطقی غلط اجازه جولان دادن پیدا کرده بود. منطقی که حق را خودش می دانست و هر گونه حکمی خلاف خودش را اشتباه!
جناب آقای رییس جمهور؛ بنده به هیچ وجه قصد مقایسه جناب عالی را با فتنه گران ندارم، اما هیچ دقت کرده اید که منطقِ هم اکنون شما در قبال این مساله همان منطقِ حق دانستنِ خود و نپذیرفتن رای مراجع ذی صلاح است؟!
و نکته آخر؛ صرف نظر از صحت و یا عدم صحت فیلم پخش شده در صحن علنی مجلس، آیا واقعا لازم بود برای مشخص کردن به اصطلاح منشا این استیضاح این تشنج به مجلس سرازیر شود؟! این مساله در این برهه از زمان این قدر اهمیت داشت؟!
چند وقت پیش کاریکاتوری از جناب عالی دیدم که شاید بتوان آن را شرح حال امروز شما دانست! شما در پایین کاریکاتور بودید و در حالی که صداهای مختلفی از این طرف و آن طرف مسایل و مشکلات اصلی کشور را به شما گوشزد می کرد، شما درخواست بازدید از زندان اوین را مطرح می کردید!!
از تشریح رفتار زشت و زننده نمایندگان و رییس مجلس می گذرم که از آنان بیش از این انتظاری نیست...
و من الله توفیق
این یادداشت در سایت های زیر به نمایش در آمده است
دانلود کلیپ تصویری "گردن کلفت ها"
پیرامون انتخابات آزاد
دریافت (حجم: 3.43 مگابایت)
به گفته بالاترین دو مجری مرد شبکه من و تو، یعنی "تیام بصیر" و "امید خلیلی" با هم ازدواج کردند
بسم الله الرحمن الرحیم
این وبلاگ در اسفند سال 88 راه اندازی شد.
در ابتدا این وبلاگ در سرویس بلاگ اسکای ایجاد شد و تا اوایل بهمن سال 91 در همین سرویس ارائه دهنده وبلاگ، نه دی بروز می شد. اما از تاریخ ذکر شده این وبلاگ به سرویس ارائه دهنده وبلاگ "بیان" منتقل شد و از این به بعد در این سرویس دهنده، 9دی بروز خواهد شد.
آدرس قبلی: http://Drash.Blogsky.Com
آدرس فعلی: http://9-Day.Blog.ir
قطعا دعای خیر شما خواهران و برادران عزیز ضامن ادامه ی این راه پر خیر و برکت است...
البته لازم به ذکر است تا مدتی مطالبی که بر روی آدرس http://9-Day.Blog.ir قرار می گیرد به طور موازی بر روی این (http://Drash.Blogsky.Com ) آدرس هم قرار خواهد گرفت.
HiSPANTV شبکه اسپانیولی زبان جمهوری اسلامی ایران
از ماهواره هاتبرد حذف شد
با اتهام مقابله با آزادی بیان، به جنگ با آزادی بیان می روند
و سعی می کنند صدای انقلاب اسلامی ایران را قطع کنند
عجب واژه ای است این
آزادی بیان
یکی از رفقا ایمیلی برام فرستاد که لینک مقابل درش بود. جهان نیوز
چند خاطره کوتاه از شهید بهشتی به نقل از کتاب"صد دقیقه تا بهشت" به قلم مجید تولایی
همان نان و پنیر برایمان کافی است
مرد انگلیسی گفت "شما
خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد میکنید. این طور جلو بروید تحریم میشوید".
بهشتی گفت "انقلاب ما انقلاب آرمانها است نه تسلیم به واقعیتها. همان نان و پنیر
برایمان کافی است" .
اسلام با صداقت رشد میکند، نه با دروغ
«الآن بهترین موقعیت است، برای کمک به پیروزی انقلاب، آمار شهدای
15 خرداد را بالاتر بگوییم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم میچسبد». بهشتی بدون تعلل
گفته بود «با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکند، نه با
دروغ».
هر یک ثانیه که در زندان باشد گناهش گردن جمهوری اسلامی
است
بنی صدر که فرار کرد، زنش را دستگیر کردند. زنگ زد که زن بنی
صدر تخلفی نکرده باید زود آزادش کنید. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش
میکنم. میگفت «هر یک ثانیه که در زندان باشد گناهش گردن جمهوری اسلامی است».
خداکارش را خوب بلد است
بهش میگفتند
انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمیدهی؟
تا کی سکوت؟ میگفت مگر نشنیدهاید قرآن میگوید «ان الله یدافع عن الذین امنوا».
یعنی وظیفه من این است که ایمان بیاورم، کار خدا این است که از من دفاع کند. دعا کن
من وظیفه خودم را خوب انجام بدهم. خدا کارش را خوب بلد است.
ما
سپربلای اوییم، نه او سپر ما
جلوی دادگستری شعار میدادند «مرگ
بر بهشتی». بهشتی هم میشنید. یکی ازش پرسید «چرا امام ساکت است؟ کاش جواب این
توهینها را میداد». بهشتی گفت «قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر
بلای اوییم، نه او سپر ما».
جمعه متعلق به خانواده است
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی
رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود.
گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش. اخم باهنر رو که دید
گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید،بگید فردا در خدمتم.
رضاخان
ازدواج کرده، این شعار حرام است
گفتند حالا که «مرگ بر شاه»
همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده بود.
گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام
سعادت حلال رسید.
رجوی به درد نخست وزیری می خوره!
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست
وزیری می خوره. حیف که التقاطو نفاق داره. اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم
انگشت می گذاشت روی نکات مثبت.
این نشانه تکبر است...
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی
ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی».
آقای بهشتی شما عبای من هستید
از دیدار امام
برمیگشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود،
مواظب خودتان باشید. میگفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود: «آقای بهشتی شما
عبای من هستید».
گرامی داشت حماسه نه دی
آنجا که حسین در صحنه است
اگر در صحنه نباشی
هر کجا می خواهی باش
چه ایستاده به نماز و چه نشسته به شراب
هر دو یکی است
شهید آوینی
این رسانهها (غربی) هر حرفی را با تکرار در ذهن مردم عادی و حتی نخبگان جا
میاندازند. مثلاً میگویند: «ایران اصرار دارد که فعالیتهای هستهایاش
صلحآمیز است ولی کشورهای غربی نگرانند که جمهوری اسلامی اهداف نظامی داشته
باشد». این نگرانی صداقت و احساسات انسانی را در بیننده یا خواننده القا
میکند. یعنی اگرچه ایران ادعای راستی میکند ولی کشورهای غربی واقعاً
نگران هستند. این جملهی به ظاهر بیطرفانه، کاملاً جهتدار است و بار خنثی
ندارد. آنها با شیوهی بیان خود و با تکرار مرتب ادعاها چنین القا
میکنند که بیطرف هستند. به ندرت امکان دارد شبکهای یک میزگرد بگذارد که
منطق جمهوری اسلامی هم در آن بیان شود حتی در این صورت تأثیر چندانی ندارد
زیرا هر روز ادعاهای آنهاست که تکرار میشود و در ذهن مردم میماند.
این شبکههای فارسیزبانِ مورد حمایت غرب سعی دارند به مردم ایران بگویند:
«شما بدبخت هستید و از همهجا عقبترید». شاید این تصویر در ذهن برخی
ایجاد شود که ایران کشور بیچارهای است ولی واقعیت این است که این یک شگرد
رسانهای است تا با بمباران یک گفتمان، فضایی علیه کشور هدف ایجاد کنند تا
دل مردم آن خالی شود. آنها مرتباً با اخبار ناقص و مخلوط کردن اخبار صحیح و
غیر صحیح میخواهند این را القا کنند که مردم ایران خود مقصرند!
قسمتی از یادداشت دکتر سید محمد مرندی - برای مشاهده کامل یادداشت کلیک کنید
چند ماه پیش شروع کردم به خواندن کتاب های نیمه پنهان ماه. کتاب هایی که نگاهی جالب و صد البته جدید به شهدا انداخته اند. شهدا از زبان همسرانشان. برای من جالب بود که ببینم شهدا چگونه به این مقام و جایگاه رسیدند. اصلا در خانه چطور رفتار می کردند، و زوایای پنهان زندگیشان چگونه بود. شهید همت، شهید یاسینی (مجموعه آسمان)، شهید مدق (مجموعه اینک شوکران)، شهید رضوانخواه و بالاخره شهید اصغری خواه...
خدای متعال قسمت کرد و کمی با شهید آشنا شدم. آشنایی که چیزهای زیادی برای من داشت... چیزهای خیلی خوب...
او فرمانده گردان کمیل از لشگر قدس سپاه گیلان بود. در روستای فتیده بدنیا آمده بود. قد وقامتی رشید داشت و لباس سپاه خیلی بهش می آمد...
همیشه از همه یک سر و گردن بالاتر بود.... در لهجه اش سوز عجیبی موج می زند. سخنرانیش برای بروبچه های گردان کمیل را دیدم، آخرین سخنرانی... سخنرانی قبل از حرکت بچه ها به سمت منطقه خرمال در خاک عراق... عملیات والفجر ده... فیلمبردار از چهره بچه های گردان فیلم می گیرد، چهره هایی که تعداد زیادشان پس از عملیات به شهادت می رشند... تعدادیشان هنوز ریش هم در نیاوردند... همسر شهید روایت کرد روزی فرصتی پیش آمد و نیروهای محمد را از نزدیک دیدم. به او گفتم نیروهایت این ها اند؟ این ها که بچه اند و هنوز ریش و سبیل هم درنیاوردند!! رو کرد و به من گفت این ها را باید در عملیات ببینی! هیچ چیز جلودارشان نیست...
در عملیات والفجر 10 در منطقه خرمال عراق در ارتفاعات قله بانی بنوک به شهادت رسید...
آری؛ به راستی که شهدا مانده اند و ما را گذر زمان می برد...
ادامه دارد...
هتک حرمت به خانواده شهید عبدالرحیم امیری
راوی: دختر شهید
گفتند میخواهند مزار شهدا را زیبا کنند، اما چهره مرا زیبا کردند! جواب پرسشهایم را نیز گرفتم. ما فرزندان شاهد فراموش شدهایم اما با نام پدرانمان جولان میدهند.
هر چه که هست، آن مزار، مزار پدر من است. روزها و ساعتهای بسیاری بوده که برای فرار از فشار دردها و رنجهای زندگی روزمره، خودم را به مزار پدرم رساندهام و حتی قبل از اینکه به خانه بروم، به گلزار رفتهام و اگر در کاری مشکلی داشتم، اول به زیارت پدرم رفتم تا روح و جسمم را سبک کنم؛ من با مزار پدرم زندگی کردهام و همه لحظات زیبا و به یاد ماندنی زندگیام بر سر مزار پدرم در ذهنم نقش بسته است.
ماهها مادران و همسران و فرزندان شهدا وقتی برای زیارت مزار عزیزانشان به گلزار شهدا میروند، صحنههایی میبینند که اصلاً قابل تحمل نیست. دوست دارم بدانم اگر مزار یکی از بستگان این حضرات هم این جور ماهها پر از خاک و سنگ و شن و ماسه میشد به طوری که مزار عزیزشان قابل تشخیص نبود، باز هم به ما گله میکردند!
***
... جوانک (کارگر پیمانکار ساماندهی گلزار شهدا) این را گفت و آمد به طرف من. مادرم سعی کرد مانع نزدیک شدن آن جوان به من شود اما آن نامرد بر روی مادرم (همسر شهید) دست بلند کرد و ...! با دیدن این صحنه به سمت مادر دویدم. مادرم به خاطر حمایت از من مورد اهانت قرار گرفت! به دفاع از مادرم، مشتی نثار جوانک کردم و او نیز سیلیای به من!
اینها در حالی بود که آقای میر سالاری [رئیس بنیاد شهید] و سایر همراهانش کمی آن طرفتر شاهد ماجرا بود؛ اما بیتفاوت، صحنه را ترک کردند! یکی از جانبازان که در آنجا حضور داشت با او تماس گرفت و گفت «همسر جانباز و دختر شهید امیری در گلزار کتک خوردند؛ شما کجا رفتید؟» اما آقای میر سالاری بدون اینکه احساس کند درباره بنده به عنوان یک فرزند شهید، مسئولیتی هم دارد، گفت «من کار دارم؛ به من مربوط نیست» و تماس را قطع کرد!
***
آقایان محمدی امام جمعه محترم شهرستان رامهرمز، نماینده محترم فرماندار، سید احمد میر سالاری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران رامهرمز و جمعی دیگر حضور داشتند.
رفتم جلو سلام کردم و خود را به آقایان معرفی کرده و گفتم عرضی دارم؛ پرسیدم «آمدید از چه غبارروبی کنید؟ اینجا که مزاری نیست! فقط تپههای شن و ماسه و آهن است و یک سطح سیمانی! این گلها را کجا میخواهید بگذارید؟ گلزار بیش از 18 ماه است که به ویرانهای تبدیل شده چرا اینقدر طول کشید؟ قرار بود 6 ماهه تمام شود الان یک سال و نیم است. ببینید اینجا چه وضع دردناکی دارد».
نماینده فرماندار گفت «اینجا خوب نیست این سؤالها را بپرسید؛ شنبه تشریف بیاورید فرمانداری صحبت کنیم» و امام جمعه پاسخی نداد؛ شاید به نظر آنها بنده گستاخی کردم که به دنبال مزار پدرم هستم؟ و دختر گستاخی بودم که پرسیدم گلی که در دست دارید برای کدام مزار است؟
دوباره پرسیدم اینجا کِی درست میشود؟ در این لحظه رئیس بنیاد شهید پیش آمده و گفت «مزاحم کار ما نشوید، آقایان را سر پا نگهداشتهاید» و همگی رفتند، با شاخههای گل به سوی تلهای خاک و شن! جوابی نگرفتم؛ سکوت کردم؛
برای اطلاع از مشروح این ماجرا کلیک کنید. مصاحبه خبرگزاری فارس با دختر شهید