چند روز پیش قسمت ما شد و رفتیم منزل شهید محمد مهدی لطفی .
مادرش خاطره ی جالبی تعریف کرد .
گفت :
آخرین باری که محمد مهدی به مرخصی آمده بود ، روزی وسط اتاق دراز کشید بود و گفت : مادر ، تو که چیزی نداری در راه خدا بدهی حاضر نیستی جان بچه ات را هم برای خدا بدهی ؟
و چند عکس ...
قاب عکس شهید بالای اتاق پذیرایی
متن وصیت نامه شهید
مجموعه قاب عکس های بالای پذیرایی خانه یشان
اینم عکس برادر شهید بعد از سال ها (شهید ما الان اگه بود شاید این شکلی بود ... )
و این هم اسوه صبر و مقاومت مادر بزرگوار آقا محمد مهدی
الهم عجل لولیک الفرج
سلام ودروود بر شما دوست عزیز
مطالبتون هم زیباست و هم جالب توجه
در ضمن از اینکه لگوی مارا در وبلاگ خود قرار دادید خیلی خیلی ممنون ما هم شما را با کمال افتخار لینک کردیم
ومن الله توفیق بصیرت صادق
zmt_k85@yahoo.com
ادرس میلofficer
iran1414.ir
وبلاگ شما به رسانههای افسر جوان جنگ نرم در پایگاه ایران1414 افزوده شد:
http://www.iran1414.com/plugins/links_page/links.php?cat.7
منتظر مطالب و فعالیت شما در وبلاگتون و در سایت باشگاه افسران جنگ نرم، ایران1414 هستیم
موفق و پیروز باشید
سلام....سلام بر خانواده شهدا....
سلام فقط همین؟ من این شهید بزرگوار را میشناختم. مطمئنا مادرش خیلی چیزا میدونه که شما اگه میپرسیدین می تونستین گزارشتونو تکمیل کنین. از دوستاش هم خیلی چیزا می تونیین بپرسین. عکسهایی هم که گذاشتین خیلی به دل نمی چسبه بهتر بود از خانواده اش می گرفتبن.