بابام امام خامنه ای


 


حرف حق یک بچه بسیجی مخلص را هم نتوانستند تحمل کنند ...

وبلاگ حاج حسین قدیانی رو هم فیلتر کردند ...

به قول حاج حسین « به خاطر توهین وبلاگ فلان به امام عزیز و سایت بهمان به رهبر حکیم، کاری با این رسانه ها ندارد، لابد این را می رساند که از نظر دستگاه قضایی، خواص بی بصیرت منزلت و شانی بالاتر از همه حتی ولایت فقیه و مصادیق مبارک آن دارند » خوب راست می گه دیگه حاج حسین قوه لاریجانی ها با سایت هایی که علنا به امام و رهبری توهین می کنند کاری نداره چون آقایان تحمل صدای مخالف ( بخوانید لجن پراکنی ) را دارند اما چهارکلام حرف حسابی که از سینه ی یک دلسوخته انقلاب بیرون می آید مصداق لجن پراکنی می شه و سایتش باید علی رقم محلت یک روزه نصف شب فیلتر بشه . ...



حاج حسین گفت :

«  این احضاریه باید خالی از اشکال حقوقی باشد و فی المثل نام پدرم را درست باید قید کنند که دست بر قضا پدر من هم مثل بعضی ها "علی اکبر" نیست و البته "اکبر" خالی هم نیست؛ "شهید اکبر قدیانی" است. قوه قضاییه باید این کلمه "شهید" را حتما در برگه حکم جلب و احضاریه درج کند و اما من زندان جمهوری اسلامی را هم جای مقدسی می دانم. تا حاکم "علی" است این فقط راهپیمایی های ما نیست که حکومتی است. زندان رفتن ما هم حکومتی است. این جان من و این حکم دستگاه قضایی، که با من هر چه کند، فقط یک چیز می گویم؛ بابای ماست خامنه ای. »


خط قرمز های جمهوری اسلامی شده برادران لاری جانی



در ادامه مطلب یادداشت ویژه حاج حسین قدیانی پس از فیلتر شدن قطعه ۲۶

ادامه مطلب ...

مناظره

 



زیباکلام و روانبخش

چند روز پیش مناظره بین آقای صادق زیباکلام و روانبخش در دانشگاه بوعلی به همت بسیج دانشجویی با موضوع  فلسطین   برگزار شد .

اما در آن مناظره چند نکته توسط آقای زیبا کلام مطرح شد که بسیار جای تامل داشت .

  1. وقتی بیت « بنی آدم اعضای یکدیگرند ... » توط آقای روانبخش مطرح شد آقای زیبا کلام گفتند که این اشعار مال ۷۰۰ سال پیش است و در مقابل به حرف یکی از مقامات اسبغ اسرائیل رجوع کردند و آن را اصل دانستند .
  2. این مقام صهیونیست گویا اعتقاد داشته که «هیچ کشوری دوست و دشمن ثابت ندارد» اما نکته ای که به ذهن من می رسد این است که شاید کشورها دوست و دشمن ثابت نداشته باشند اما اسلام که دوست و دشمن ثابت دارد ! پس کشورهایی که دائیه ی اسلام حقیقی را دارند و بر این اعتقادشان پایبند هستند طبق خاصیت تعدی دشمن و دوست ثابت دارند مگر این که آن دوست یا دشمن مواضع خود را تغییر دهد و کلا ملاک تشخیص المان هایی استخراجی از اسلام متناسب با شرایط کشور اسلامی است .
  3. آقای زیبا کلام گفتند «عده ای از صهیونیست ها برای خنجر زدن به اسلام کشور اسرائیل را بوجود آوردند»
  4. آقای زیبا کلام در قسمت دیگری از صحبت هایشان گفتند «آیا قضیه ی هلوکاست ربطی به پیدایش اسرادیل دارد که ما آن را به هم می چسبانیم» واقعا بعید است که آقای زیبا کلام نداند که این ما نیستیم که این دو قضیه را به هم می چسبانیم بلکه خود اسرایلی ها هستند که اتفاقا با تبلیغات بسیار زیاد سعی می کنند با چسب های بسیار قوی این قضایا را به هم بچسبانند .
  5. همچنین ایشان فرمودند «این قضیه که فلسطین مظلوم است و اسرائیل ظالم  این ها توهم خودمان است » من فکر می کنم این قضیه دیگر انقدر بدیهی است که نیاز به توضیح ندارد .
  6. در قسمتی دیگر ایشان فرمودند « ما به مجموعه ی فلسطین کمک نمی کنیم ما به یک گروه خاص و جریان خاص که همسو با تفکرات ما است کمک می کنیم » در توضیح این صحبت آقای زیبا کلام باید عرض کنم که اگر منظور آقای زیبا کلام این است که ما باید کمک ها را به جنبش عمل به سرکردگی ابوماذن بدهیم و نباید کمک ها به حماس داده شود باید سوال شود که آیا یک جنبش سازشکار که هیچ توجهی به منافع فلسطین ندارد و حتی مشروعیت خود را از کشور های عربی می گیرد و نه ملت فلسطین به نطر ایشان نماینده ملت فلسطین است و حماس که با رای ملت فلسطین بر سر کار آماده نماینده ملت فلسطین نمی باشد ؟ خوب این که خوب است نماینده ملت فلسطین همسو با انقلاب اسلامی باشد مگر نه این است که ملت فلسطین همسو با تفکرات انقلاب اسلامی است ؟
  7. ایشان گفت « اسرائیلی ها برای سرکوبی انقلاب چه کار کرده اند ؟ آن ها حتی از همه از ایران زودتر خارج شدند » منظور ایشان این بود که اسرائیل هیچ گونه خللی در مسیر پیروزی انقلاب ایجاد نکرده ! این کلام بحدی خنده آور است که حتی کودکان هم از آن تعجب می کنند . سیاست اسرائیل همواره بر این بوده که به نوعی چراغ خاموش عمل کند . فقط ذکر یک نمونه را کافی می دانم . آیا این موساد نبود که به شاه کمک کرد تا ساواک را راه اندازی کند و بعد ها در تجهیز آن به محمد رضا کمک کرد ؟
  8. آقای زیبا کلام گفت « در ایران همه رسانه ها دست یک ارگان است » ولی ایشان توضیح ندادند که اگر این چنین است پس ایشان چطور نطراتشان را در روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلب اعلام می کنند ؟
  9. او گفت « اسرائیلی ها در طول این سال ها کجا به یک گروه اسلامی ضربه زدند » البته این سوال در نوع خود بشدت استفهام انکاری دارد . ما نمی دانیم که آقای زیبا کلام ضربه را چطور معنا می کنند ؟
  10. دکتر در جایی از مناظره فرمود « این تئوری های دائی جان ناپلئونی که چهار تا باسواد در تلویزیون می آیند و می گویند و ما هم می گوییم این ها باسوادند پس مرگ بر اسرائیل» البته من فکر می کنم آقای زیبا کلام فقط خودشان را عالم می دانند و بقیه اگر نظراتشان با آقای دکتر متفاوت باشد پس تئوری هایشان دائی جان ناپلئونی است .
  11. ایشان فرمود « بیان  نظرات امام استفاده ابزاری از امام است » البته ایشان در طول این سال ها حداکثر تلاش خود را برای بایکد کردن امام (ره) کرده است و چندی پیش در یک مناظره گفت که « زمان حرف های امام به سر آمده » این جملات ایشان مرا یاد رفیقش انداخت که چند سال قبل گفت « امام به موزه تاریخ پیوست » اما این شخص خودش به موزه که نه به زباله دان تاریخ پیوست .

 دانلود فیلم سوال یکی از دانشجویان از صادق زیبا کلام (۳۳۵۰۹ k) جالب است که این دانشجو اعتقاد داشت ایران در حال نابودی است و روز به روز وضعیت خراب تر می شود و آقای روانبخش قبل از سوال ایشان گفته بود مگر این همه سازندگی را نمی بینید . این دانشجو گفت کشور من با پل و ساخت و ساز آباد نمی شود . بد نبود این دانشجو حداقل تعریف خود را از پیشرفت می گفت . البته این دانشجو در قسمت دیگری هم گفت ما صدایمان می لرزد چون می ترسیم ! کلا حرفهایش کمی پارادوکس داشت 

 دانلود فیلم سوال دانشجوی بسیجی که آقای زیبا کلام به آن پاسخ نداد (۱۳۲۸۶ k) 

 


آتش بس در سال ۶۱

   



براستی پس از فتح خرمشهر در سال 61 ایران چرا آتش بس با عراق را نپذیرفت ؟

پس از حذف بنی صدر در سال 61، نگاهی تازه، جوان و انقلابی جای نگاه های لیبرالی و تفکرات کلاسیک در جنگ را گرفت و مسأله ی دفاع به اولویت اصلی کشور تبدیل شد. گروه های مردمی " بسیج " به سرعت تجهیزشد و روند ایجاد وحدت بین ارتش و سپاه سرعت گرفت ودر نتیجه سلسله عملیات هایی برای باز پس گیری اراضی تحت اشغال آغاز شد. اولین عملیات " فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا " بود که در شرق کارون به وسعت 3 کیلومتر دشمن را عقب زد. این اولین عملیات موفقیت آمیز پس از عزل بنی صدر بود. بعد از آن نوبت به عملیات " ثامن الائمه"رسید که در منطقه ی شمال آبادان منجر به تصرف پل های دشمن روی کارون و تأمین امنیت جاده ماهشهر-آبادان شد. البته نتیجه ی اصلی این عملیات شکست حصر آبادان بود. پس از آن رزمندگان اسلام در عملیات " طریق القدس " موفق به آزادسازی بستان و دسترسی به هورالهویزه و تأمین مرز شدند که مجموعاً 800کیلومتر را شامل می شد. سلسله عملیات های پیروزمندانه ی رزمندگان ادامه داشت تا نوبت به عملیات "فتح المبین " رسید که در منطقه ی غرب رودخانه ی کرخه موجب آزادسازی بخشی عظیمی از جنوب غرب کشور شد. دراین برهه برای اینکه جهان از فواید و آثار نگاه انقلابی رزمندگان به جنگ آگاه شود، جمهوری اسلامی ایران خبرنگاران خارجی و داخلی را به مناطق عملیاتی برد تا پیروزی ها به دید مردم جهان برسد.

پس از این سلسله عمیات های موفقیت آمیز، رزمندگان اسلام در فکر باز پس گیری خرمشهر بودند و سرانجام در عملیات بزرگ " بیت المقدس " در منطقه ای به وسعت 600 کیلومتر مربع در 10/2/61 در سه مرحله و در مدت 25 روز توانستند خرمشهر را آزاد کنند. پس از این فتح بزرگ و در لحظه ای که ملت ایران در اوج قدرت بود صداهایی از گوشه و کنار دنیا و مخصوصاً جهان اسلام بلند شدکه چرا می گذارید دو کشوراسلامی با هم بجنگند ؟ حرف درستی بود اما 22 ماه دیر گفته شد ! یعنی در روزهای نخستین که ماشین جنگی عراق که تا دندان توسط دو بلوک شرق و غرب تجهیز شده بود به پیشروی خود درخاک ایران ادامه می داد وخرمشهر تبدیل به خونین شهر شده بود نشانی از این حرف ها نبود. تنها مقایسه ی یک بند از دو قطعنامه ی شورای امنیت در فاصله ی این 22 ماه نشانگر ترس و البته یک قدم و فقط یک قدم استکبار در مقابل خودباوری اسلامی بود. در قطعنامه ی 497 که 6 مهر ماه سال59  یعنی در روزهای نخستین جنگ صادر شده بود، آمده بود که دبیر کل ظرف 48 ساعت مراتب پیگیری قطعنامه رابه شورای امنیت گزارش دهد. تنها 48 ساعت ... و در قطعنامه ی 514 که در 26 / 4 / 61 این مدت به 3 ماه افزایش یافت . البته باز جای شکرش باقی است ! در قطعنامه ی 514 که مثلاً در هنگام اوج قدرت ایران تنظیم شده بود هیچ گونه تضمینی درباره ی صلح و دفع تجاوز داده نشده بود . حتی هیچ بندی مبنی بر معرفی متجاوز، پرداخت خسارت و درکل هیچ راهکاری برای تحقق مقاصد مشروع ایران لحاظ نشده بود. انگاراین عراق است که تعیین کننده می باشد! حال سوال اساسی اینجاست که صلح و یا در حدپایین تر آن آتش بس، باید بر مبنای منطقی بنا نهاده شود و این منطق همان قطعنامه ی صادره از شورای امنیت است. پس آیا می توان بر مبنای قطعنامه ای که هیچ گونه تضمینی برای صلح لحاظ نکرده، آتش بس را پذیرفت ؟ آیا امروز در صورت بروزآتش بس و در صورت عدم حمله ی مجدد صدام! به خاک ما جوانان سؤال نمیکردند که چرا در نقطه ی اوج قدرت صلح کردید؟ حال آنکه اسناد و شواهد گواهی می داد که این یک عقب نشینی تاکتیکی از سوی عراق است تا آرایش مجدد نیروهای خود را انجام دهد و پس از تجدید قوابار دیگر به خاک ایران حمله کند. اما نکته ی دیگری هم بود و اینکه هنوز بین 900 تا 2500 کیلومتراز خاک ما در اشغال عراق بود. اگر شورای امنیت حسن نیت داشت و تنها به فکر برقراری صلح در جهان بود، چرا در قطعنامه ی 514 که در اوج قدرت ایران تصویب شد، بندی اضافه نکرد که این اراضی اشغال شده به کشور مورد تجاوز قرار گرفته بازگردد؟ اگر عراق واقعاً از حمله به ایران پشیمان شده بود و قصد برقراری صلح داشت چرا همچنان این اراضی را تحت اشغال خود نگه داشته بود؟ آیا رزمندگان ما حق انجام عملیات پس از فتح خرمشهر برای باز پس گیری این اراضی را نداشتند؟ اما در 12/9/61 شورای امنیت برای پاسخگویی به افکار عمومی قطعنامه ای دیگر (قطعنامه ی 522 ) را صادر کرد که تنها تفاوتش تشکر رسمی از عراق برای قبول قطعنامه ی قبلی بود! انگار شورای امنیت اصلاً صدای ایران را نمی شنید و ما باید این صدا را به گوش آنان می رساندیم؛ البته با ابزار خودش. جالب است این قطعنامه ها اصلاً الزام آور نبوده و آنان را می توان تنها پیشنهادی از ناحیه ی شورای امنیت به دو کشور دانست. نکته ی دیگر این که در متن قطعنامه ها از عبارت " وضعیت بین ایران و عراق " به جای " منازعه ی بین ایران و عراق"استفاده شده بود. لفظ " منازعه " دارای بار حقوقی بوده و شورای امنیت را مسئول می کند؛ در حالیکه " وضعیت "  هیچ گونه بار حقوقی نداشته است. وقتی شورای امنیت که طبق منشورملل متحد وظیفه ی اصلی ایجاد صلح در دنیا را به عهده دارد، از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی میکند، به راستی ملت ما به کجا باید تکیه می داد؟ شورای امنیت؟ آمریکا؟ یا در حالت بهترش سازمان کنفرانس اسلامی؟ جالب است که بدانید متعادل ترین موضع پس از فتح خرمشهر نسبت به بقیه ی مواضع، موضع سازمان کنفرانس اسلامی بود. در حالی که اراضی ایران هنوز در دست عراق بود، هیئت میانجیگری تشکیل داد تا به زعم خو آتش بس برقرار شود!

هم چنین طبق ماده ی 51 منشور ملل متحد، کشور مورد تجاوز تا زمانی که شورای امنیت تدابیری جهت دفع تجاوز اتخاذ نکند، حق دفاع مشروع را دارد ( همین مسئله ای که موجب شد پس از قطعنامه ی 598 ایران از لحاظ حقوقی دیگر حق ادامه ی جنگ را نداشته باشد که البته عراق به همان هم پایبند نبوده و به کرات قوانین بین المللی را زیر پا گذاشت) . با طرح این مسئله اثبات می شود که هر گونه تبعات ناشی از ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر از لحاظ قوانین بین الملل متوجه شورای امنیت بوده .

اما در پایان بد نیست بدانید هدف اصلی عراق، اروند رود و خوزستان و جزایر سه گانه و موارد  مطرح شده ازناحیه شان نبوده که در اصل نابودی انقلاب نوپای اسلامی بود. طه یاسین رمضان معاون وقت نخست وزیر عراق اظهار داشته بود: « این جنگ برای عهدنامه ی 1975 ( الجزایر ) یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط العرب ( اروند رود ) نیست، این جنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران است.» و در جای دیگری گفته بود : « ما بر این نکته تأکید داریم که جنگ به پایان نخواهد رسید؛ مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به کلی از بین برود.»

دیدار یار

دیروز میهمان خانواده ی عزیزی از شهدا بودیم  

دو شهید تقدیم انقلاب کرده بودند .  

وقتی مادرش راجع به فرزندانش صحبت می کرد طوری می گفت انگار همین دیروز شهید شده اند . 

عجیب بود ... 

یکی از بچه ها وصیت نامه شهید کوچکتر را خواند ... 

شهید علی اکبر مسلمیان ... 

قسمتی از وصیت نامه شهید جالب بود ...  

اسلام از همان آغاز با خون دادن ، زندگی سراسر معنویت خودش را آغاز کرده است .  

اگر خون امام حسین (ع) و شهدای دیگر نبود آیا در حال حاضر آثاری از اسلام باقی مانده بود یا خیر ؟ 

 

و چند عکس ... 

  

عکس شهید 

 

 

 این هم عکس برادر شهید بعد از شهادت بود ( خواهر گرامی شهید دائم می گفت مادر این عکس را نبیند ) 

 

 

 کوچه ی خانه یشان در روز شهادت 

 

 

 

و کوچه ی خانه یشان در امروز 

 

 

 

قسمتی از نامه شهید به خانواده 

 

 

 

  

 

 این تمبر شهید است که به مناسبت کنگره شهدا چاپ شده 

 

  

عکس شهید در جبهه 

   

 

 این وسط ما هم فضا رو غنیمت شمردیم و با مادر یک عکس گرفتیم 

 

 

 بدرقه مادر شهید - بنده ی خدا تا وقتی ما نرفتیم جلوی در ماند 

 

 

دیدار یار ...

چند روز پیش قسمت ما شد و رفتیم منزل شهید محمد مهدی لطفی .

مادرش خاطره ی جالبی تعریف کرد .

گفت :

آخرین باری که محمد مهدی به مرخصی آمده بود ، روزی وسط اتاق دراز کشید بود و گفت : مادر ، تو که چیزی نداری در راه خدا بدهی حاضر نیستی جان بچه ات را هم برای خدا بدهی ؟


و چند عکس ...


قاب عکس شهید بالای اتاق پذیرایی



متن وصیت نامه شهید


 


مجموعه قاب عکس های بالای پذیرایی خانه یشان



اینم عکس برادر شهید بعد از سال ها (شهید ما الان اگه بود شاید این شکلی بود ... )



و این هم اسوه صبر و مقاومت مادر بزرگوار آقا محمد مهدی


 

الهم عجل لولیک الفرج


به مناسبت سومین قسمت سریال وزین مختارنامه

اماممان را چقدر قبول داریم؟

امشب , جمعه (23/7/89) سومین قسمت مختارنامه را داد . تمرکز این قسمت بیشتر روی پذیرش  صلح از ناحیه امام حسن (ع) بود . تقریبا آخرهای این قسمت بود که جارچیان جار زدند حسن بن علی ردای خلافت را به معاویه داد و خود بیعت کرد . چند صحنه بعد پهلوان کیان را دیدیم که سوار بر اسب به پیش مختار آمد و در حالی که چشمانش کاسه ی خون بود گفت این صلح نامه نبود , ننگ نامه بود . چند لحظه بعد مختار به او گوشزد کرد که احساساتت را مهار کن و بدان حرفت کفر آمیز است . البته این حرف از روی ناراحتی بود اما بد نیست که کمی به روزش کنیم .

گاهی تصمیماتی که امام می گیرد برای ما غیر قابل درک است و حتی به فکر ما عقب نشینی در مقابل استکبار و مستکبر  و در نهایت تسلیم تلقی می شود . من فکر می کنم  باید با توجه به تصمیمی که امام گرفته است قواعد عقلی بیاوریم و رابطه منطقی ایجاد کنیم و در واقع به وظیفه ی خودمان یعنی اعتماد و در مراحل بالاتر تسلیم قلبی در برابر امام عمل کنیم . مانند سخن مختار . او با توجه به تصمیم امام حسن (ع) در جواب کیان که گفت : ما با خون خود معاویه را رسوا می ساختیم اظهار کرد که اگر امام می دانست که خون او معاویه را رسوا می سازد قطعا این کار را می کرد . این یعنی مختار تصمیم امام و در واقع خود امام را بطور کامل قبول دارد و پاسخش بر مبنای تصمیم امام رابطه ی منطقی را ایجاد کرد .

براستی در حال حاضر ما چقدر به اماممان اعتماد داریم ؟

انتخابات پر تقلب

چند روز پیش یاد یکی از شعارهایی که در انتخابات طرفداران سبز می دادند افتادم  : 

 

دروغ ممنوع 

 

 

حسین شریعتمداری راست می گفت ۵ یا ۶ میلیون تقلب نشده ؛ ۱۳ میلیون تقلب شده ! 

من رسما از آقای میرحسین کروبی بخاطر گفتن این همه دروغ در انتخابات به درگاه خدا شکایت می کنم .

ادله ای متفاوت

چرا باید از فلسطین و لبنان حمایت کرد

چندی پیش در یک مناسبت که فکر کنم از اعیاد بود از رفقا پیامکی برای من رسید با این مضمون که : بهترین دعا در هنگام عید این است که خدایا هیچ مشکلی برای هیچ یک از ملت های منطقه پیش نیاید چون ما باید پولش را بدهیم .

منظور نگارنده احتمالا همان حمایت مالی از لبنان و فلسطین است . و البته جاهای دیگر؛ که بنده ی حقیر در این نوشته قصد دارم به حمایت های مالی ایران از حزب الله و حماس بپردازم .

عده ای از رفقا اعتقاد دارند که ما وقتی در ایران کلی فقیر و گرسنه داریم چرا باید پولمان را خرج حماس و حزب الله بکنیم . خوب مردم خودمان که واجب ترند . و در واقع چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .

اول بپردازیم به ارتباط منطقی خانه و مسجد . بعد ادله را مطرح خواهم کرد .

 این عبارت به نظر من بسیار غلط  است . زیرا بارها در زندگی حضرت علی (ع) و فاطمه ی زهرا (س) نقض شد . مگر قوت شب خانواده ی حضرت علی(ع) مثلا به خانه یشان روا نبود که حضرت آن را در راه خدا انفاق می کردند . و اگر بپذیریم  که زندگی ائمه را باید الگو قرار دهیم و تا حد فراتر از توانمان عملیاتیش کنیم پس به وضوح غلط بودن این جمله مشخص می شود .

اما آیا واقعا مثلا احمدی نژاد غذای مردم فقیر را ازدهانشان گرفته و به سیدحسن داده و گفته : تو بخور . جالب است که به گواه دوست و دشمن بیشترین کار در این دولت برای فقرا و به اصطلاح رفقا ؛ گداگشنه ها شده است . با درست در نظر گرفتن این استدلال که  از جیب ملت به حزب الله و حماس کمک می شود بازم تکرار می کنم آیا از دهان مثلا دهاتی ها و گدا گشنه ها گرفته شده و به مقاومت کمک می شود ؟ خیر . اگر این طور بود که آنقدر در بوق و کرنا نمی شد . چون دهاتی گدا گشنه که تریبون و رسانه ندارد . منطق حکم می کند که با درست در نظر گرفتن فرض فوق این کمک از همان جایی است که قبلا صرف اشرافی گری می شده اما حالا صرف فلسطین و لبنان می شود . اما واقعیت چیز دیگری است ...

قسمت اعظم کمک هایی که به حزب الله می شود طبق سخنان خود سید حسن نصر الله از خمس و زکات شیعیان جهان است .تنها از حدود دویست میلیون شیعه ی جهان حدود شصد هفتاد میلیون ایرانی هستند . و خدا زیاد کند شیعیان پولدار را .اما اگر حتی در جمهوری اسلامی مثلا ردیف بودجه ی خاص و محرمانه ای هم برای کمک به حماس و حزب الله وجود داشته باشد منطقی است چون طبق ادله ای که خواهم آورد می توان آن را هزینه برای امنیت ملی دانست . یکی از ادله های منطقی که می توان در این بحث آورد این است که جمهوری اسلامی چه میزان هزینه کند برای نیروهای نظامی خود تا بازدارندگی لازم در برابر اسرائیل و آمریکا را داشته باشد . حال این که این بازدارندگی را در حالت افضل خود حزب الله در مقابل ارتش کاملا تجهیز شده ی اسرائیل طوری نمایان کرده بود که آرامش را از سربازان اسرائیلی ربود .

اگر از بعد مادی به قضیه نگاه کنیم مگر بد است با اندک کمک مالی در مقایسه با کمک های مالی آمریکا به اسرائیل هم برای آمریکا در منطقه چالش ایجاد  کنیم و هم پاسخ کوبنده و بدون هیچ گونه هزینه ای را به اسرائیل بدهیم . پاسخی نه از نوع حرف ؛ بلکه از نوع عمل . شهرهای اسرائیل موشک باران می شود , امنیت ملیش به چالش کشیده می شود و در مقابل حتی در این رویارویی بین نه اسرائیل و لبنان و نه اسرائیل و ایران ؛ بلکه ایران و آمریکا حتی خون از دماغ هیچ ایرانی نمی آید . آیا این واقعا خوب است یا بد ؟ اما این نگاه مادی است و در واقع دلیل اصلی حمایت ایران از حزب الله و حماس وفاداری  آنان به انقلاب و امام و رهبری نه این ها بلکه ایدوئولوژی اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی و حرف های انقلاب است .

واقعا چه می شود که جوان شیعه ی لبنانی جان خود را در دست گذاشته و خود و کشورش را فدای انقلاب اسلامی و امام و رهبری می کند ؟

چه می شود که جوانان شیعه ی لبنانی به آمریکا و اسرادیل می گویند : نگاه  چپ به انقلاب بکنی تمام منافع و غرورت را در منطقه زیر و رو می کنیم ؟ معجزه ی امام چه بود که این طور این جوانان را مدهوش کرده ؟

عمق استراتژیک ایدئولوژی اسلام ناب که امام سردمدار احیای آن بود آنجاست که شیعیان لبنان فرزندان خود را فدای امام و رهبری می کنند .

حالا از زاویه ای دیگر به قضیه نگاه کنیم . به قول بزرگی : اگر سید حسن به اوباما که هیچ به ملک عبدالله بزند سرتا پایش را طلا می گیرند . پس چه می شود که این همه پایداری و وفاداری می بینیم . آیا واقعا رابطه ی حزب الله و ایران رابطه  مالی است ؟ اگر این طور است پس آمریکا با این همه کمک های مالی که به گروه های مختلف  در دنیا می کند چرا یک هزارم فوایدی را که ایران تنها از حمایت حزب الله می برد از کمک هایش به تمام دنیا نمی برد ؟ براستی کدام جوان در دنیا حاضر است جان خود را فدای آمریکا کند ؟ اصلا جوانان آمریکایی هم حاضر هستند جان خود را فدای کشورشان کنند ؟ این یک سوال اساسی است .

پس آیا صرف هزینه ی اندک مالی و این همه بهره برداری امنیتی , نظامی , سیاسی ایدئولوژیکی و چه و چه منطقی نیست ؟

نمی دانم شاید به قول بعضی ها نیست دیگر ...    

به مناسبت اولین قسمت سریال وزین مختارنامه

تنهاترین سردار

امروز جمعه اولین قسمت مختارنامه را داد . خوش ساخت است و می توان گفت دست آقای میرباقری درد نکند . وسط های قسمت اول صحنه ی دلخراشی تصویر شد . صحنه ای که امام حسن (ع) خسته از مکر و حیله ی کوفیان با پای زخم برداشته و با اندک سپاه باقی مانده وارد مدائن شد . اشک چشم آدم را خیس می کرد . من کلی با خودم کلنجار رفتم که جلوی خانواده خلاصه نیاید این اشک . ناگهان یاد رهبری خودمان افتادم . دلم بد جوری به مظلومیتش سوخت . دوباره ذهنم پرید ...

یاد کلیپ صوتی مبایلم از آقای دانشمند افتادم . به طور منطقی ثابت می کرد حضرت قائم حتی از امام حسین هم تنهاتر است  . جالب می گفت . می گفت : امام حسین با تمام مظلومیتش حضرت ابوالفضل را داشت , علی اکبر را داشت , حضرت زینب را داشت  , امام سجاد را داشت , حبیب را داشت . امام زمان که را دارد ؟ من و تو ؟!؟!؟

خوش بحال امام حسن (ع) حداقل اندک سپاهی برایش باقی ماند تا او را همراهی کنند ...

همان اندک سپاه حضرت حجت (عج) کجاست ؟

سوالی از حضرت قائم ...

از امام زمان (عج) سوال شد : اگر بخواهیم اهل بیت از ما راضی باشند چه کنیم ؟

امام به حدیث امام صادق بسنده کرد .

فرمودند : به حدیث امام صادق عمل کنید ." کونوا لنا زینا و لا تکونو علینا شینا " ، برای ما خوار نباشید برای ما زینت باشید .

صدا و سیما می خواهی چه را ثابت کنی


امروز ( یکشنبه پنجم مهر ) اخبار بیست و سی گزارشی از حواشی تجمع ضد انقلاب مقابل هتل احمدی نژاد در نیویورک را نشان داد که قابل تامل بود . جریان از این قرار بود که طبق عادت هر ساله شان آماده شعار دادن می شدند که مرد تقریبا جوان آمریکایی که از قضا یهودی هم بود با یک شلوارک و تی شرت و کولی از راه می رسد و شروع به صحبت با تجمع گران می کند .خیلی هم با حس صحبت می کرد و مشخص بود از ته دل می خواهد که آنان را متحول کند . حرف های جالبی هم می زد . مثلا می گفت : آیا احمدی نژاد هیتلر است یا بوش و اوباما . بیچاره البته نمی دانست مشکل این جماعت این ها نیست و این ها همه ویترین است . دوربین صدا و سیما هم که رفته بود آنجا تا شاید دری به تخته بخورد و یک حاشیه ی باحال بدست بیاورد , خوش بحالش شد و خلاصه به طور کامل صحبت های  این آمریکایی اهل دل را ضبط کرد و برای ایران فرستاد . دو نکته اما قابل تامل است از این قضیه ...

اول اینکه چرا آقایان در صدا و سیما گزارش را چند روز بعد پخش کردند . به ذهن ناقص اینجانب دو دلیل می رسد . نخست اینکه در این چند روز آنقدر اخبار دو آتیشه و باحال و حاشیه های پر رنگ تر از خبر داشتند که با خود احتمالا گفته اند این خبر در بقیه ی اخبار غرق خواهد شد و مخاطب توجه چندانی به آن نمی کند و دوم آنکه احتمالا رفقای ما در این چند روز در صدا و یما در حال بحث بودند که آیا گزارش پخش شود یا خیر و در اصطلاح بزرگان در حال مصلحت سنجی بودند !!! . و اما دلیل دوم هم این که این حاشیه را بگذاریم برای چند روز بعد که روزگار کسادی است . اما نکته ی دوم که بسیار بسیار قابل تامل و تفکر است قسمت پایانی گزارش می باشد که فقط بیست و سی آن را پخش کرد . قضیه از این قرار بود که ضد انقلاب معترض به جمهوری اسلامی شروع به مستفیظ کردن خبرنگار صدا و سیما کردند و در واقع شروع به مستفیظ کردن دکتر ما کردند . و آنچه که عقده در دل داشتند از فحش های مختلف و به اعتقاد رفقای صدا و سیمایی قابل پخش نسبت به یار دیرین و فقط دیرین ما کردند . از بی شرف گرفته تا ... . اما نکته ی قابل تامل در این قسمت و پیرامون اقدام صدا و سیما در پخش فحش ها این است که آیا برای نشان دادن کینه ی ضد انقلاب خارج نشین واقعا ما نیاز داریم به پخش این فحش ها به مقاماتمان و صد و البته رهبری مظلوم . آیا مثلا بدون پخش این فحش ها ملت ما نمی دانست آن ها نسبت به ایران وایرانی کینه دارند . به صدا و سیما می گویم : می دانی من کینه ی آن ها را از کجا فهمیدم ؟ نه از فحش های آنان به دکتر و رهبر بلکه از عکسی که آن مرد با افتخار بالا سرش گرفته بود . عکس ,عکس مسعود خان رجوی بود . من از آن عکس متوجه عمق کینه ی آنان نسبت به ایران و اسلام شدم .... .

این گزارش البته آنجایش جالب بود که پیرمردی را نشان داد با کاغذی که شعاری به زبان انگلیسی رویش نوشته شده بود و عکاسی می خواست از او عکس بگیرد . معلوم نبود چقدر بهش  داده بودند . بی سواد بود دیگر و نمی دانست مقوا را کدام طرفی بگیرد . چند بار مقوا را برعکس گرفت تا آخر شخصی مقوا را برایش درست کرد . شبیه این اتفاق پارسال هم اتفاق افتاد و اتوبوس مدرسه ای که قرار بود بقچه ها را از مدرسه به خانشان برساند گویا تصمیم گرفت  سر راه توقفی مقابل هتل احمدی نژاد داشته باشد و احیانا تجمعی هم بکند . نکته ی جالبش آنجا بود که در وسط این دانش آموزان که در حال ورجه وورجه با هم بودند کسی کاغذی را چسبانده بود که رویش نوشته شده بود : مرگ بر اسرائیل .

کدام را می پسندید

کدام را بیشتر می پسندید ؟ 

 

 

با چه هایی که بر ما می گزرد چه کنیم. احمدی نژاد تو هم بر ما بتاز

ببین یک کشیش پنجاه نفره با دنیا چه کرده ! کشیشی که تا قبل از این همین پنجاه نفر هم  بزور او را می شناختند  امروز تمام دنیا او را میشناسند

بی جنبه هفته ای 2 بار کنفرانس خبری می گذارد ... مجری BBC می گفت " او که هم اکنون از کنفرانس خبری خوشش آمده ".        آخر ندید بدید است دیگر. البته بر ندید بدیدی او باید سادگی را هم افزود

احمق ها فکر می کنند ما فریب بازی آزادی آنها را می خوریم

بازی مسخره ! از این طرف 1 کشیش تهدید به سوزاندن قرآن می کند و از آن طرف رئیس جمهور و وزیر امور خارجه و وزیر دفاع با کلی اهم و تلم برایش پیغام می فرستند، با او تماس می گیرند  که بیا  و این کار رو نکن .می خواهند بگویند آی دنیا ما آزادیم ! بیچاره ها آزادی را درست نفهمیدند  فکر می کنند آزادند!

 دیروز قرآن آسمانی را به کف پایشان  مالیدند و سوزاندند  شاید با خود  گفته اند : اگر قرآن بر حق باشد باید ما سنگ شویم دیگر. پس چون سنگ نشدیم ما بر حقیم !

اما من به شما میگویم : قرآن را آتش بزنید به کف پا بمالید ،اصلا هر کاری دوست دارید بکنید .... ....  اما با خیل عظیم ملت هایتان که دارند مسلمان میشوند چه میکنید !

بر حقی ما با سنگ شدن شما عیان نمیشود بلکه با مسلمان شدن شما ست که آشکار میشود و این است معجزه قرآن کریم ؟

در این شرایط که آقایان دولتی باید کاری کنند ، حرفی بزنند تا تسکین دل و قلب ما شود و اندکی از غمی که در پی توهین به قرآن کریم در دل های مومنین  موج میزند را بکاهد خود با اقدامات خود سرانه و خود خواهانه عدالت را مسخ میکنند .

آری چند روز دیگر قرارا است دکتر ما که دیگر مال ما نیست به نیویورک برود و از عزت و شرف ملت دفاع کند اما او این بار تحفه ای را به همراه دارد . تحفه ای را که قرار است موجب لبخند آقایان روسای آمریکا شود . اما قیمت آن مهم است .

به قیمت غرور یک ملت ، عزت یک ملت و البته به قول آقایان "رافت و عطوفت اسلامی" .

آیا رافت و عطوفت اسلامی حکم میکند جاسوسی را که گرفتی برای اثبات صلح دوستی ایران آزاد کنی . تا به حال به نام رافت و عطوفت اسلامی چقدر از این کارها کرده ایم ؟

آیا اثری داشته ؟

حال جک ترین قسمت این عمل آنجاست  که آقایان میگویند : این متهم ممنوع  خروج نیست  اما (پس از فرار به آمریکا و کلی خندیدن به عزت و شرف و استفلال ایران و هوچی گری ) باید در دادگاه های خود شرکت کند . خوب این را مسعود ما هم که کلاس پنجمی است میداند به محض آزادی او از کشور خارج میشود و آیا مسئولین ما واقعا فکر می کنند او برای جلسات محاکمه باز میگردد ؟

عزت و شرف ایران را همش به پانصد میلیون تومان می فرو شید !

500میلیون تومان ... .

تبعه ی فرانسوی که در حوادث بعد از انتخابات دستگیر شد آیا بعد از آزادی اش  در جلسات دادگاه شرکت کرد؟

مومن که چه عرض کنم ،کافر هم از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود .بار چندم است که ما گزیده می شویم؟

افلا تعقلون 

وقتی اوباما اسلام شناس می شود

آداب رمضان یادآور اصولی که ما را متحد می سازند. همچنین نقش اسلام در دستیابی به عدالت، پیشرفت، میانه روی و اعتدال و زندگی شایسته برای تمام مردم است .... اسلام به عنوان دین برابری نژادی و دین متحد کننده انسان های مختلف شهرت دارد .... رمضان در آمریکا همچنین یادآور آن است که اسلام همواره بخشی از آمریکا بوده و مسلمانان آمریکا کارهای زیادی را برای کشور ما انجام داده اند  .... این جملات قصار رو حاج حسین اوباما رئیس جمهور آمریکا تلاوت نموده اند و البته فرادش هم در کاخ سفید به تعدادی از مسلمانان آمریکایی که مشق هاشون رو خوب نوشتند افطاری داده ....
یکی نیست به این باراک اوباما بگه اگه اینطوره چرا مسلمانان رو بدون اینکه جرمی انجام بدند توی گوانتانامو و ابوقریب می اندازین؟ چرا این همه بودجه صرف نابودی کشورهای اسلامی می کنید؟ چرا فکر می کنید اسلام بزرگترین تهدید برای امنیت ملیتونه؟ چرا مسلمانان و کشورهای اسلامی ضعیف رو تحقیر می کنید ؟ راستی اصلا چرا مسلمان نمی شید؟ یا شاید بهتره بگیم چرا انقدر فریب کاری می کنید ؟ ؟ ؟

افطاری حاج حسین اوباما !

 

باراک اوباما که احتمالا چند روز دیگه به حاج حسین اوباما تغییر نام می ده چند روز پیش در یک مراسم افطاری شرکت کرد. این حرکت که به وضوح نوعی فریبکاری در حالی انجام می شه که چند روز دیگه محاکمه ی کم سن ترین زندانی گوانتانامو شروع می شه . این پسر در سن ۱۵ سالگی به جرم اقدام علیه امنیت ملی آمریکا دستگیر شد و بالاخره پس از گذشت ۷ سال و تحمل شکنجه های مختلف بالاخص شکنجه های مورد علاقه ی آقای کروبی ( شکنجه جنسی ) در سن ۲۲ سالگی قراره تازه محاکمه بشه ! حاج حسین ما بهتره بجای این حرکات کاملا نمایشی قدم های درست و عملی برای اثبات ادعاهاش برداره .

بد نبود اگه آقای کروبی در محکومیت این حقیقت ونه ادعا یک حرکتی بکنه !

میر قانون کروبی

قانون از نگاه آقایون رو باید به دو دسته تقسیم کرد:
دسته ی اول قوانینی که عادلانه است ( بخوانید به نفع آقایان ) . این دسته از قوانین منطبق بر اسلام ناب محمدی ( ببخشید ؟ آمریکایی ! ) می باشد و عدالت و کرامت و .... و... و... همگی در آن رعایت شده مانند کاندیدا شدن و اما دسته ی دوم که قوانینی ظالمانه و ناعادلانه هستند و در واقع تداعی کننده ی قانون جنگل هستند مانند اعتراض از طریق قانون ! و صد البته که منطقی تر و عقلانی تر اینه که مگه مریضیم قانونی عمل کنیم وقتی می شه رو احساسات پاک گروهی از جوانان اسکی بازی کرد و این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که روی روان خود این آقایون هم یک عده دیگه دارن جت اسکی! می رن
افلا تعقلون؟

نون سنگکی که ۵۷۰۰۰ دور در ثانیه می چرخد

سپردن خلع سلاح به صاحبان بمب‌ اتم مانند سپردن امنیت شهر به‌ دزدهاست 

   این جمله ای که دیروز رئیس جمهور در مراسم روز ملی فناوری هسته ای گفت. هنگام پخش سخنان رئیس جمهور از تلویزیون شنیدم کسی می گه « اینا به چه درد مردم می خورن نون شده ۵۰۰ تومن. » اما در این مطلب می خواهم به تبیین رابطه نون سنگک ۵۰۰ تومنی با نسل سوم سانتریفیوژهایی که می توانند ۵۷۰۰۰ دور رو در یک ثانیه بچرخند بپردازیم ... 

   واضح است که عده ای از مردم ما در فشار و سختی زیادی زندگی میکنند و همواره خواستار کاهش جدی تورم هستند اما در یک دودوتا چهارتای ساده همان طور که رئیس جمهور هم گفت سوخت یک نیروگاه ۱۰۰۰ مگاواتی اگر با نفت کار کند سالی ۶۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار می باشد این در حالی است که اگر همین نیروگاه با سوخت هسته ای کار کند تنها سالی ۶۰۰۰۰۰۰۰ دلار هزینه دارد. تصور کنید روزی که تنها نیروگاه اتمی بوشهر شروع به فعالیت کند از درآمد مازاد حاصل چندتا نون سنگک رایگان می توان پخت و به مردم داد ساده است ۱۲۰۰۰۰۰۰۰ (صد و بیست میلیون نون سنگک آن هم ۵۰۰ تومانی ) حالا فکر آن را بکنید که این بودجه به آموزش و پرورش تخصیص داده شود. جالب است این همه حساب و کتاب تنها برای مازاد هزینه ی یک نیروگاه است و تصور درست چند نیروگاه هسته ای در آینده شیرین است. 

   اما کارکرد امروز انرژی هسته ای اما نه پزشکی و برق و ... است بلکه بازیابی دوباره ی عزت ملی است. نباید چند سال پیش را فراموش کرد که سیاست مداران ناپخته ی ما باید برای ۵۰ سانتریفیوژ تحقیقاتی در مذاکرات التماس می کردند و غرب هم با غرور تمام اجازه ی حتی فکر کردن دانشمندان هسته ای ما را بلوکه کرده بود . اما امروز نسل سوم سانتریفیوژ ها به حول و قوت الهی با افتخار تمام در گردونه ی فعالیت هخای هسته ای ایران قرار گرفت و امروز ما با غرور تمام به غرب فخر می فروشیم که 

نمی توانیم در قاموس ایرانی نمی باشد

آقای موسوی لطفا بیدار شوید!

    drash.skyblog.com    drash.skyblog.com   

فرح پهلوی نشان سلطنتی"شجاعت" را به موسوی و کروبی اعطا کرد 

   آیا وقت آن نشده که این آقایان از خواب نازی که البته خودشان برای خود مهیا کرده اند بیدار شوند ... . 

   واقعا چه عواملی باعث شده تا نخست وزیر امام خمینی و محبوب دل مردم در سال های سخت جنگ امروز کارش به جایی برسد که رضا ربع پهلوی و مریم  رجوی و مسعود رجوی و امثال نوری زاده و سازگارا که کارنامه یشان نزد ملت بزرگ ایران سیاه و خونین است از او حمایت کنند و البته در نهایت ناباوری کسی که از دست آقای خاتمی رئیس جمهور وقت بالاترین نشان جمهوری اسلامی ایران را دریافت کرده امروز از دستان زنی هرزه که شهره ی فسادش در زمان حیاط شوهرش همه جا را گرفته یعنی فرح پهلوی مدال سلطنتی شجاعت را دریافت کند... . 

   جالبتر از آن این است که چندی پیش رضا ربع پهلوی اعلام کرده بود که موسوی نیز در راه او قدم می گذارد و البته بگذریم از اینکه مستخدم سازمان سیا نوری زاده نیز گفته بود: « اگر نگوئیم طرح های موسوی کامل با طرح های ما انطباق دارد اما قسمت قابل توجهی از آن ها همان طرح های ماست » . 

   کار به کجا رسیده که امروز طرح های به قول اصلاح طلبان نخست وزیر محبوب امام خمینی همان طرح های کسانی است که امام (ره) را در شبکه های ضدانقلاب با مغالطه و دروغ زیر سوال می برند... . 

امام خمینی فرمود: « میزان حال فعلی افراد است »

افغانستان

drash.blogsky.com     drash.blogsky.com     drash.blogsky.com   

  همزمان با سفر رئیس جمهور به افغانستان رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا نیز به کابل سفر کرد و در بازدید از یک مرکز آموزش ارتش افغانستان مدعی بازی دوگانه ی ایران در افغانستان شد حتی پا را فراتر گذاشته و ادعا کرد که ایران برای ناکام ماندن طرح های امنیتی آمریکا و انگلیس در افغانستان به طالبان کمک می کند. 

  بد نیست یک خاطره ی تاریخی را با هم مرور کنیم. خاطره ی تشکیل گروه افراطی طالبان. در هنگام تشکیل این گروه افراطی (با کمک های بی دریغ پاکستان) و سلطه ی  کامل آنان بر افغانستان  تمامی کشورها بالاخص آمریکا و عربستان از این امر ابراز خوشحالی کردند چرا که مدعی بودند وجود یک گروه مقتدر در راس کار موجب ایجاد کشوری یکپارچه (البته بخوانید دستنشانده) می شود. در آن مقطع زمانی تنها دو کشور مخالفت خود با طالبان را مطرح کردند. نخست روسیه به دلیل آن که بزرگترین ضربه را از آنان خورده بود و دوم ایران. رهبر انقلاب در آن برهنه با آینده نگری دقیق از طالبان به عنوان گروهی که به نام اسلام افراط گری میکنند یاد کرد و آنان را مردود دانست. بعدها که عنان طالبان از دست آمریکا خارج شد آنان سعی کردند نهال ظریفی را که قبلترها کاشته بود از بین ببرند قافل از آن که دیگر طالبان یک نهال ظریف نیست. حالا هم که دست پرورده شان را نمی توانند مهار کنند با توسل به دروغ می خواهند با فرافکنی بی عرضگی خود در افغانستان را بر گردن دیگران بیندازند. 

  البته اگر هم فرضیه ی آمریکایی ها درست باشد و طالبان با کمک هایی ایران در حال ضربه زدن به آن ها باشد پس نیروی نظامی ایران چقدر قوی است که تنها با تعلیم و کمک ناچیز نظامی به یک گروه کوچک دو به اصطلاح ابرقدرت نظامی و بقایای آنان را به طور جدی به چالش کشیده .

نقدی بر جدیدترین اظهار نظر آقای زیباکلام

 هشدار نسبت به تکرار یک اشتباه تاریخی 

صادق زیبا کلام می گوید: «در مسئله هسته‌ای نیز بعضا پیشنهادهای خوبی به ما ارائه شد که اگر ما آنها را می پذیرفتیم فرش دشمنی را از زیر پای آمریکایی‌ها بیرون کشیده بودیم و آنها نمی‌توانستند به ما بگویند ایران چه سودایی در سر دارد و ... و اعتماد سازی صورت می‌گرفت و هزینه ای که ما پرداخت می کردیم خیلی کمتر می شد.» 

 

   سخنان بالا اظهار نظر جدید آقای صادق زیبا کلام می باشد که بسیار قابل تامل است . البته بیش از این هم از آقای زیباکلام  با سوابق فکری ایشان انتظار نمی رود. 

   جالب است گویا ایشان حافظه ی تاریخی ضعیفی دارند و عواقب اعتماد سازی از نوع آقای خاتمی را فراموش کرده اند. تعلیق کلییه ی فعالیت های هسته ای حتی تحقیقاتی پلمپ کلیه ی تجهیزات کارگاه های هسته ای حتی یک اره ی برقی بازدید از هر نقطه از ایران در هر لحظه حتی مراکز نظامی که البته با پایمردی فرماندهان سپاه این آرزوی استکبار هرگز عملی نشد. 

   جالب است که حتی ایشان به تجارب جهانی نیز اعتنایی نمی کند. تجربه ی کره ی شمالی که در نهایت شفافیت و صداقت تمامی فعالیت های هسته ای خود را برچید و حتی منهدم کرد اما پس از چند سال ماهیت استکبار را که امام خمینی ۴۸ سال پیش درک کرده بود فهمید و از یک برنامه ی صلح آمیز به سوی ساخت مخربترین سلاح ها حرکتی پرشتاب کرد. 

   و هزارن دلیل عقلانی دیگر که اگر این آقایان چشم های خود را خوب باز کنند آن ها را درک خواهند کرد... .